پوپولیسم و انعکاس‌ جهانی آن

پوپولیسم و انعکاس‌ جهانی آن
خلاصه اخبار

دنیای اقتصاد – امیررضا انگجی :

اکثر تعاریف پوپولیسم به جنبش‌های سیاسی اشاره دارند که توسط افرادی با شخصیت‌های قوی و کاریزماتیک هدایت می‌شوند و گفتمان آنها حول علل و پیامدهای نابرابری می‌چرخد.

 رهبران پوپولیست ملی‌گرا هستند و منافع «مردم» را در برابر منافع نخبگان، شرکت‌های بزرگ و بانک‌ها، شرکت‌های چندملیتی، مهاجران، و دیگر نهادهای خارجی، از جمله صندوق بین‌المللی پول قرار می‌دهند. سیاستمداران پوپولیست مستقیما به توده‌ها متوسل می‌شوند. آنها تمایل دارند احزاب سیاسی سنتی را نادیده بگیرند و اغلب «جنبش‌های» خود را رهبری می‌کنند مثلا جنبش بولیواری هوگو چاوز در ونزوئلا نمونه‌ای برجسته از این امر است. رهبران پوپولیست معمولا نسبت به دموکراسی نمایندگی بی‌اعتماد یا حتی تحقیرآمیز هستند و رگه‌ای از اقتدارگرایی را نشان می‌دهند.

برای مدت طولانی، سیاست‌های پوپولیستی به‌عنوان پدیده‌ای مختص آمریکای لاتین تلقی می‌شدند که در کشورهایی مانند آرژانتین و ونزوئلا دنبال می‌شدند. با این حال، در سال‌های اخیر، پوپولیسم فراتر از آمریکای لاتین به کشورهایی متنوع مانند ایتالیا، روسیه، مجارستان، لهستان، ترکیه، بریتانیا، و ایالات متحده گسترش یافته است. بسیاری از ویژگی‌های پوپولیسم سنتی آمریکای لاتین در تجلی‌های اخیر در سراسر جهان نیز دیده می‌شود.

 تعریف و ماهیت پوپولیسم

کارشناسان در علوم اجتماعی تعاریف متفاوتی از پوپولیسم ارائه می‌دهند که اغلب دقیق نیستند. برای مثال، جامعه‌شناس پیتر ورسلی (1969) نوشته است که «پوپولیسم بهتر است به‌عنوان یک تاکید و یک بعد از فرهنگ سیاسی در نظر گرفته شود، نه صرفا به‌عنوان یک نوع خاص از سیستم ایدئولوژیک یا سازمانی.» ادوین ویلیامسون (1992)، مورخ بریتانیایی پوپولیسم را به‌عنوان «پدیده‌ای تعریف کرد که در آن یک سیاستمدار تلاش می‌کند با وعده‌های گسترده مزایا و امتیازات به طبقات پایین‌تر … قدرت را به‌دست آورد.» پل دریک، دانشمند علوم سیاسی (1982)، استدلال کرد که پوپولیست‌ها «با اقدامات بازتوزیعی اصلاحی به مشکلات توسعه‌نیافتگی پاسخ می‌دهند.» اخیرا، دانشمندان علوم سیاسی کاس موده و کریستوبال روویرا کالتواسر (2017) اظهار کردند که پوپولیسم یک «ایدئولوژی است که به اشکال مختلفی ظهور یافته است.» برای پیچیده‌تر کردن تلاش‌ها در جهت تعریف، پوپولیسم یک اصطلاح تحقیرآمیز است. این اصطلاح معمولا توسط سیاستمداران برای بی‌اعتبار کردن رقبا به‌کار می‌رود. نظریه‌پرداز سیاسی ارنستو لاکلائو (2005) به‌صورت مشهوری گفت که پوپولیسم به‌طور کلی «یک ایده تحقیرشده است.» تقریبا سیاستمداران حاضر نیستند خود را پوپولیست بنامند یا پلتفرم‌های سیاسی و اقتصادی خود را پوپولیستی توصیف کنند.

اقتصاددانان تلاش کرده‌اند ساختار بیشتری به بحث درباره سیاست‌های پوپولیستی بدهند و تعاریفی ارائه داده‌اند که بر استفاده از سیاست‌های ناپایدار (ماکرو و میکرو) برای دستیابی به بازتوزیع متمرکز هستند. بسیاری از اقتصاددانان استدلال کرده‌اند که این سیاست‌ها در نهایت به زیان طبقات پایین‌تر، گروهی که این سیاست‌ها قرار بود به آنها کمک کنند، تمام می‌شوند. در اوایل دهه1990، ادواردز و رودی دورنبوش پوپولیسم را به‌عنوان مجموعه‌ای از سیاست‌های اقتصادی تعریف کردند که با هدف بازتوزیع درآمد از طریق اجرای سیاست‌هایی که «اصول اقتصادی» را نقض می‌کنند، از جمله محدودیت‌های بودجه‌ای و اصول کارآیی مشخص می‌شوند.

به گفته رودریک (2018)، پوپولیسم به مجموعه‌ای از «سیاست‌های غیرمسوولانه و ناپایدار اشاره دارد که اغلب به فاجعه ختم می‌شوند و بیشترین آسیب را به مردم عادی‌ای می‌رساند که ظاهرا هدف کمک به آنها هستند.» مشکل در ارائه این استدلال این است که پوپولیسم در دنیای واقعی اغلب به‌صورت «سیاه و سفید» ظاهر نمی‌شود، بلکه در سایه‌های خاکستری است.

 مدل پنج‌مرحله‌ای دورنبوش-ادواردز

در سال1990، ادواردز و رودی دورنبوش مدلی را برای تحلیل پویایی پوپولیسم در آمریکای لاتین در یک چرخه پنج‌مرحله‌ای توسعه دادند. این تحلیل تاکید داشت که مجموعه‌ای از سیاست‌ها مانند حمایت‌گرایی، کنترل‌ها و مقررات و ملی‌سازی شرکت‌های بزرگ توسط رژیم‌های پوپولیستی اجرا شدند؛ اما تاکید اصلی بر هزینه‌های مالی گسترده‌ای بود که توسط خلق پول تامین می‌شد به‌عنوان یک مکانیزم اصلی بازتوزیعی. در سال‌های اخیر، تعدادی از نویسندگان از این چارچوب استفاده کرده و آن را برای بررسی افزایش پوپولیسم در سراسر جهان گسترش داده‌اند.

خلاصه‌ای از مدل پنج‌مرحله‌ای دورنبوش-ادواردز به این شرح است:

در مرحله اول، پیش از به قدرت رسیدن پوپولیست‌ها، مردم به‌شدت از عملکرد اقتصاد ناراضی هستند. اغلب، کشور دچار رکود اقتصادی یا حتی بحران عمیق‌تر شده است. مردم با کاهش استانداردهای زندگی، افزایش قیمت خدمات عمومی و درجه بالایی از نابرابری مواجه هستند. ناامیدی شهروندان به سرعت افزایش می‌یابد و مردم آماده امتحان کردن سیاست‌های غیرمتعارف هستند.

 در بسیاری از موارد، ناامیدی از طریق نیروهای مسلح هدایت می‌شود که کودتایی را ترتیب می‌دهند و رهبر پوپولیست (اغلب یک ژنرال ارتش) را به قدرت می‌رسانند. پس از به دست گرفتن دولت، پوپولیست‌ها به‌صراحت محدودیت‌های مخارج بخش عمومی و خلق پول را نادیده می‌گیرند. خطرات تامین مالی کسری بودجه اغراق‌آمیز توصیف می‌شوند. پوپولیست‌ها استدلال می‌کنند که افزایش‌های خلق پول تورمی نیستند؛ زیرا ظرفیت استفاده‌نشده بسیاری در اقتصاد وجود دارد.

Untitled-1 copy

در مرحله دوم، پس از به قدرت رسیدن، پوپولیست‌ها سیاست‌های انبساطی مانند افزایش مخارج عمومی، یارانه‌ها و کنترل قیمت‌ها را اجرا می‌کنند. این سیاست‌ها باعث تحریک تقاضا می‌شوند و در کوتاه‌مدت به رشد اقتصادی، افزایش دستمزدها و اشتغال منجر می‌شوند. کنترل قیمت‌ها تورم را موقتا مهار می‌کند و افزایش واردات (با استفاده از ذخایر ارزی) کمبودها را کاهش می‌دهد. در این مرحله، پوپولیست‌ها به نظر می‌رسد که در تشخیص و حل مشکلات موفق بوده‌اند. بعد مالی پوپولیسم کلاسیک به‌طور شگفت‌انگیزی در نامه‌ای که در سال 1952 توسط خوان دومینگو پرون آرژانتین به ژنرال بازنشسته شیلیایی کارلوس ایبانیز دل کامپو که اخیرا به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شده بود، ارسال شد، به تصویر کشیده شده است: «دوست عزیزم: به مردم، به‌ویژه کارگران، هر آنچه ممکن است بدهید. وقتی به نظرتان می‌رسد که دیگر بیش از حد به آنها داده‌اید، باز هم بیشتر بدهید. نتایج را خواهید دید. همه سعی خواهند کرد شما را با شبح فروپاشی اقتصادی بترسانند. اما همه اینها دروغ است. هیچ‌چیز انعطاف‌پذیرتر از اقتصادی نیست که همه از آن می‌ترسند؛ چون هیچ‌کس آن را درک نمی‌کند…»

در مرحله سوم، با ادامه سیاست‌های انبساطی، اقتصاد با محدودیت‌هایی مانند کمبود ارز خارجی، فرار سرمایه و افزایش تورم مواجه می‌شود. بازارهای سیاه برای ارز و کالاهای اساسی شکل می‌گیرند. تورم به سطحی می‌رسد که دولت‌ها مجبور به تنظیم دستمزدها با فواصل کوتاه‌تر (ابتدا سه‌ماهه، سپس ماهانه) می‌شوند. کسری بودجه نیز به‌دلیل یارانه‌های گسترده و کاهش درآمدهای مالیاتی افزایش می‌یابد.

مرحله چهارم، پیش‌درآمد فروپاشی است و با کمبودهای گسترده، افزایش فرار سرمایه و شتاب شدید تورم مشخص می‌شود. کنترل قیمت‌ها تشدید می‌شود و مغازه‌داران اغلب به اتهام گمانه‌زنی به زندان فرستاده می‌شوند. دولت ممکن است برای تثبیت اقتصاد اقدام به کاهش یارانه‌ها و کاهش ارزش پول کند، اما این سیاست‌ها معمولا محتاطانه هستند و به ناامیدی بیشتر منجر می‌شوند. صحبت از نکول بدهی خارجی وجود دارد. با وجود شاخص‌سازی، دستمزدهای تعدیل‌شده با تورم کاهش می‌یابد. اختلاف بین تورم و نرخ‌های ارز شدت بیش‌ارزش‌گذاری نرخ ارز واقعی را افزایش می‌دهد و اغلب، نرخ‌های ارز چندگانه اعمال می‌شوند. ارز خارجی به یک وسیله مبادله رایج تبدیل می‌شود؛ زیرا مردم از پول داخلی دست می‌کشند.

مرحله پنجم، پاک‌سازی پس از فاجعه است. معمولا تثبیت ارتدوکس تحت دولت جدیدی رخ می‌دهد. اغلب، برنامه‌ای از صندوق بین‌المللی پول اجرا می‌شود و در این زمان درآمدها و به‌ویژه درآمد فقرا به سطحی به‌طور قابل‌توجهی پایین‌تر از زمانی که این دوره پوپولیستی آغاز شد، کاهش یافته است (ادواردز 2010).

 تحلیلی از چهار تجربه پوپولیستی

ادواردز پنج مورد برجسته از پوپولیسم در آمریکای لاتین را بررسی می‌کند: شیلی (1970-1973)، پرو (1985-1990)، آرژانتین (2003-2015)، ونزوئلا (1998-تاکنون)، و اکوادور (2017-2007). این بخش به تحلیل دقیق هر مورد، با تاکید بر داده‌های اقتصادی، زمینه‌های سیاسی، و پیامدها می‌پردازد.

1. شیلی (1973-1970) و تجربه سوسیالیستی آلنده: دولت سالوادور آلنده در شیلی یکی از بارزترین نمونه‌های پوپولیسم کلاسیک است. آلنده با برنامه‌ای سوسیالیستی و ملی‌گرایانه، وعده بازتوزیع درآمد و کاهش نابرابری را داد. او در سال1970 به قدرت رسید؛ درحالی‌که شیلی از رکود اقتصادی و نارضایتی عمومی رنج می‌برد. سیاست‌های آلنده شامل ملی‌سازی بانک‌ها، شرکت‌های بزرگ، و صنایع کلیدی مانند مس بود. این سیاست‌ها با چاپ پول برای تامین مالی پروژه‌های زیرساختی و افزایش مخارج عمومی همراه شد. در سال1971، اقتصاد شیلی با رشد 9درصدی واکنش مثبتی نشان داد؛ اما در سال‌های 1972 و 1973 رشد منفی 5درصد شد. کسری بودجه عمومی نیز در سال 1973 به 24.6 درصد تولید ناخالص داخلی رسید و با احتساب شرکت‌های دولتی، به بیش از 30درصد افزایش یافت. از طرفی تورم در سال 1973 به 508 درصد رسید و کسری حساب جاری در سال1973 به 9.1درصد تولید ناخالص داخلی رسید. سیاست‌های آلنده به فروپاشی اقتصادی منجر شد. کمبود کالاهای اساسی، بازارهای سیاه، و فرار سرمایه اقتصاد را فلج کردند. در سال 1973، کودتای نظامی به رهبری اوتو پینوشه دولت آلنده را سرنگون کرد. نکته مهم این است که دستمزدهای واقعی در پایان دوره 39درصد کاهش یافت و شرایط اقتصادی برای فقرا بدتر از ابتدای دوره بود.

2. پرو (1985-1990) و فاجعه آلن گارسیا: دولت آلن گارسیا در پرو نمونه دیگری از پوپولیسم کلاسیک است که به یکی از بدترین بحران‌های اقتصادی در تاریخ این کشور منجر شد. گارسیا در سال 1985 با وعده بازتوزیع درآمد و کاهش نابرابری به قدرت رسید. او با سیاست‌های تهاجمی مانند محدود کردن بازپرداخت بدهی خارجی به 10درصد صادرات و توقف کامل پرداخت به صندوق بین‌المللی پول، رویکردی ضدجهانی‌سازی اتخاذ کرد. در سال 1986، رشد به 12.1 درصد رسید؛ اما از سال 1988 منفی شد (منفی9.4درصد در 1988، منفی 13.4درصد در 1989). کسری بودجه در سال‌های 1987 تا 1989 بیش از 10درصد تولید ناخالص داخلی بود و تورم در سال 1990 به هفت هزار درصد رسید که یکی از بالاترین نرخ‌های ابرتورم در تاریخ است. کسری حساب جاری در سال‌های 1986 و 1988 نیز بیش از 5درصد تولید ناخالص داخلی بود. سیاست‌های گارسیا، از جمله تلاش برای ملی‌سازی بانک‌ها (که با اعتراضات گسترده متوقف شد)، به کمبود کالاها، تورم افسارگسیخته و فروپاشی اقتصادی منجر شد. دستمزدهای واقعی در پایان دوره 40درصد کاهش یافت. گارسیا در انتخابات بعدی شکست خورد و دولت جدید سیاست‌های اصلاحی را با حمایت صندوق بین‌المللی پول اجرا کرد.

3. ونزوئلا (1998-تاکنون) و فاجعه چاوز و مادورو: ونزوئلا تحت رهبری هوگو چاوز و نیکلاس مادورو نمونه‌ای برجسته از پوپولیسم کلاسیک است که تا قرن بیست‌ویکم ادامه یافت. چاوز در سال 1998 پس از یک دوره بحران‌های اقتصادی و سیاسی، از جمله اعتراضات گسترده در سال1989 به قدرت رسید. او با شعار «سوسیالیسم قرن بیست‌ویکم» و سیاست‌های ملی‌سازی صنایع، به‌ویژه نفت، برنامه‌های بازتوزیعی را اجرا کرد. رشد در سال‌های اولیه بالا بود (تا 18.3درصد در 2004)، اما از سال2014 منفی شد (منفی3.9 درصد در 2014، منفی16.5 درصد در 2016) . کسری بودجه در سال 2017 به 31.8 درصد تولید ناخالص داخلی رسید. تورم نیز در سال 2018 به 130هزار درصد رسید که یکی از بالاترین نرخ‌های ابرتورم در تاریخ است و حساب جاری در سال‌های اولیه مثبت بود (به‌دلیل قیمت بالای نفت)، اما در سال‌های پایانی منفی شد.

4. اکوادور (2007-2017) و پوپولیسم بدون تسلط مالی: اکوادور تحت رهبری رافائل کورئا نمونه‌ای منحصربه‌فرد از پوپولیسم جدید در یک اقتصاد دلاریزه‌شده است. اکوادور در سال 2000 پول ملی خود (سوکره) را کنار گذاشت و دلار آمریکا را پذیرفت که امکان چاپ پول برای تامین کسری بودجه را از دولت سلب کرد.

کورئا در سال 2007 با وعده کاهش نابرابری، ملی‌سازی شرکت‌های خارجی و اصلاح قانون اساسی به قدرت رسید. رشد در سال‌های اولیه بالا بود (تا 7.9 درصد در 2011)، اما در سال‌های 2015-2017 به 0.4 درصد کاهش یافت. کسری بودجه در سال‌های 2013-2017 به‌طور متوسط 6درصد تولید ناخالص داخلی بود و تورم به‌دلیل دلاریزه شدن پایین ماند (متوسط 3.8درصد). کورئا موفق شد نابرابری را کاهش دهد (کاهش ضریب جینی از 53.4 به 44.7). با این حال، انباشت بدهی عمومی (از 17.6 به 43.6 درصد تولید ناخالص داخلی) و کاهش قیمت نفت، اقتصاد را به سمت بحران سوق داد. در سال 2017، لنین مورنو، جانشین کورئا، سیاست‌های اصلاحی را آغاز کرد و از بازگشت به پول ملی اجتناب کرد.

بی‌ثباتی سیاسی پیش از کورئا، از جمله چندین کودتا و تغییر دولت، زمینه را برای ظهور او فراهم کرد. کورئا با تکیه بر کاریزما و برنامه‌های اجتماعی، حمایت گسترده‌ای به‌دست آورد؛ اما سیاست‌های ضدبازار او سرمایه‌گذاری خارجی را کاهش داد.

 چهار درس از پوپولیسم لاتین‌تبار

آمریکای لاتین درس‌های متعددی در مورد پوپولیسم ارائه می‌دهد. نخستین و شاید مهم‌ترین درس این است که نابرابری بیش از حد و فساد، خوراک سیاستمداران پوپولیست هستند.

پوپولیست‌ها از ناامیدی‌های شهروندان بهره‌برداری می‌کنند و مجموعه‌ای از سیاست‌های غیرمتعارف را پیشنهاد می‌دهند که قرار است به «مردم فقیر» کمک کنند. در این مورد، برنامه‌های اجتماعی جامع و خوب طراحی‌شده که شمول‌گرایی را ترویج می‌کنند، موثرترین پادزهر علیه پوپولیسم هستند. بحران‌های بزرگی که منجر به رکود اقتصادی می‌شوند و نیاز به تعدیل‌های سخت دارند نیز پشت سر بسیاری از جنبش‌های پوپولیستی هستند.

دوم، سیاست‌های پوپولیستی در طعم‌های مختلفی ارائه می‌شوند. پوپولیسم کلاسیک عمدتا از نوع کلان اقتصادی است. اما نوع میکرواقتصادی پوپولیسم نیز وجود دارد؛ جایی که مقررات بیش از حد، حمایت‌گرایی، اختلال در یک بازار خاص یا دستمزدهای حداقلِ بسیار بالا اعمال می‌شوند. اگرچه اکثر موارد «پوپولیسم جدید» به انفجار تورمی ختم نمی‌شوند، در میان‌مدت تا بلندمدت نیاز به اصلاحات سیاستی پرهزینه دارند. نکته مرتبط این است که پوپولیسم یک پدیده سیاه‌وسفید نیست. همان‌طور که اشاره شد، پوپولیسم سایه‌های خاکستری بسیاری دارد؛ به این معنی که گاهی اوقات طبقه‌بندی برخی تجارب به‌عنوان پوپولیستی ساده نیست. سومین درس این است که حتی در کشورهایی با محدودیت‌های داخلی بر سیاست پولی- از طریق بانک‌های مرکزی مستقل یا دلاریزه شدن- یک سیاستمدار پوپولیست معمولا راه‌هایی برای اعمال سیاست مالی انبساطی و انباشت بدهی با سرعتی ناپایدار پیدا می‌کند (مانند اکوادور) .

چهارم، حمایت‌گرایی و انزواگرایی به شیوه‌هایی زیان‌بار هستند که فراتر از هزینه‌های رفاهی سنتی اندازه‌گیری‌شده توسط مثلث‌های کوچک در نمودارهای عرضه و تقاضا می‌روند. حمایت‌گرایی عدم اطمینان را افزایش می‌دهد و سیگنال‌های مختلطی ارسال می‌کند که ریسک را افزایش می‌دهد و به‌طور منفی بر سرمایه‌گذاری تاثیر می‌گذارد. تعدادی از رهبران پوپولیست لاتین‌تبار اخیرا به جنگ تجاری کنونی بین ایالات متحده و چین اشاره کرده‌اند تا سیاست‌های ملی‌گرایانه و حمایت‌گرایانه خود را توجیه کنند.

درس نهایی از آمریکای لاتین به استفاده از خلق پول برای تامین مالی مخارج اجتماعی، برنامه‌های اشتغال، بازتوزیع درآمد و ابتکارات زیرساختی مربوط می‌شود. یک داستان مکرر در هر یک از این دوره‌های پوپولیستی این است که هنگامی که تورم به سطح خاصی (مثلا، اواسط دو رقم یا بالاتر) می‌رسد، سرعت گردش پول به‌طور قابل‌توجهی افزایش می‌یابد. مردم هنوز باید از پول داخلی برای پرداخت مالیات استفاده کنند، اما این پول در شرایط بحرانی حاد معمولا برای چیز دیگری استفاده نمی‌شود؛ همان‌طور که تجربه آرژانتین بارها نشان داده است.

 خلاصه کلام

مقاله سباستین ادواردز یکی از جامع‌ترین تحلیل‌های موجود درباره پوپولیسم است که نه‌تنها ریشه‌ها و پیامدهای آن را در آمریکای لاتین بررسی می‌کند، بلکه گسترش این پدیده به کشورهای پیشرفته را نیز مورد توجه قرار می‌دهد. با استفاده از مدل پنج‌مرحله‌ای دورنبوش-ادواردز، داده‌های اقتصادی و مطالعات موردی دقیق، ادواردز نشان می‌دهد که پوپولیسم، چه در شکل کلاسیک و چه جدید، معمولا با سیاست‌های ناپایدار همراه است که در نهایت به زیان گروه‌هایی منجر می‌شود که قرار بود از آنها حمایت کند.

تجربه اکوادور نشان داد که حتی در غیاب تسلط مالی، پوپولیسم می‌تواند با انباشت بدهی و مقررات گسترده به اقتصاد آسیب برساند. درس‌های این مقاله برای سیاستگذاران در سراسر جهان، به‌ویژه در زمینه کاهش نابرابری، مبارزه با فساد و اجتناب از سیاست‌های ناپایدار، اهمیت بسزایی دارد. در جهانی که پوپولیسم همچنان در حال گسترش است، این تحلیل به‌عنوان یک راهنمای ارزشمند برای درک و مدیریت این پدیده پیچیده عمل می‌کند.

منبع:

On Latin American Populism, and Its Echoes around the World, Sebastian Edwards, 2019, JEP

منبع: دنیای اقتصاد