هشدار قرمز حباب اقتصادی؛ آیا خطر سرایت به کریپتو وجود دارد؟
در آستانه بحران مالی ۲۰۰۸، تنها تعداد کمی از تحلیلگران هشدار دادند که سیستم مالی جهانی در آستانه یک سقوط گسترده قرار دارد. حالا، یکی از همان هشدارها دوباره به صدا درآمده است. ما در وضعیت قرمزی مشابه حباب دات کام قرار داریم؛ اما این بار، ریسک سقوط فراتر از بازارهای سنتی است. ارزهای دیجیتال […]
در آستانه بحران مالی 2008، تنها تعداد کمی از تحلیلگران هشدار دادند که سیستم مالی جهانی در آستانه یک سقوط گسترده قرار دارد. حالا، یکی از همان هشدارها دوباره به صدا درآمده است. ما در وضعیت قرمزی مشابه حباب دات کام قرار داریم؛ اما این بار، ریسک سقوط فراتر از بازارهای سنتی است. ارزهای دیجیتال به این معادله اضافه شدهاند و ممکن است جرقه یک بحران بزرگ را بزنند. اگرچه برخی ارزهای دیجیتال مانند میمکوینها هنوز به اندازهای بزرگ نیستند که کل سیستم مالی را تهدید کنند، اما ماجرای استیبل کوینها متفاوت است. داراییهایی که قرار است «پایدار» باشند، اگر خودشان در معرض بحران قرار بگیرند، ممکن است دومینویی از سقوط رقم بخورد؛ درست مانند آنچه در بحران 2008 رخ داد. حالا اگر سوال شما هم این است که آیا با یک هشدار توخالی روبهرو هستیم یا واقعا باید خودمان را برای دومینوی سقوط بازارهای مالی آماده کنیم، با این مطلب از میهن بلاکچین همراه باشید تا پاسخ را بیابیم.
آنچه در این مطلب میخوانید
Toggle
آیا بحران مالی در راه است؟
پیشبینی حبابهای اقتصادی کار سادهای نیست؛ اما چنین موقعیتهایی اغلب از فاکتورهای مشخصی نشات میگیرند. ظهور ابزارهای مالی غیرمعمول، شوکهای کلان اقتصادی که معمولا توسط اقتصاددانها و سرمایهگذاران بزرگ نادیده گرفته میشوند و البته شور و شوق بیش از حد در بازار سهام، نمونههایی از بذر بحرانهای اقتصادی هستند. تاریخ نشان داده است هر یک از این فاکتورها به تنهایی میتوانند باعث ایجاد یک حباب خاص شوند؛ اما این بار ممکن است این سه عامل بهطور پیچیدهتری دست به دست هم دهند. در ادامه هر یک از این عوامل را بررسی میکنیم تا ببینیم آیا حباب جدیدی در حال شکلگیری است.
ارزهای دیجیتال؛ ابزار مالی غیرمعمول
ارزهای دیجیتال همیشه برای سرمایهگذاران سنتی یک دارایی مبهم و غیرقابلطبقهبندی بودهاند. هیچ روش مشخص و پذیرفتهشدهای برای محاسبه ارزش ذاتی آنها وجود ندارد. بیتکوین و سایر داراییهای دیجیتال کلاسیک شاید جای بحث داشته باشند؛ اما در گوشهای دیگر از این بازار، پدیدههایی در حال شکلگیری هستند که هر منطقی را به چالش میکشند.
میمکوین ها نمونه بارز این پدیدهاند؛ داراییهایی که حتی طرفدارانشان هم توجیه منطقی درباره ارزش آنها ندارند. وبسایت کوینگکو (CoinGecko) در توصیف دوجکوین (Dogecoin) نوشته است:
«یکی از نقاط قوت دوج کوین، جامعه آرام و سرگرمکننده آن است!»
در دوران بحران مالی 2008، فروشندگان اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن (CDO) حداقل وانمود میکردند که طرحهای پانزی متقلبانه آنها منطقی هستند؛ اما در دنیای میمکوینها، همه چیز بر اساس موجهای احساسی و تاثیرگذاری چهرهها میچرخد.
اکنون ارزش بازار میمکوینها به حدود 80 میلیارد دلار رسیده است و دوجکوین تقریبا نیمی از آن را تشکیل میدهد. ارزش بازار کوین مرتبط با دونالد ترامپ در زمان نگارش چیزی حدود 3.8 میلیارد دلار است. مشکل اصلی اینجاست که این داراییها حتی با هدف ایجاد ارزش واقعی برای سرمایهگذاران طراحی نشدهاند؛ بلکه بازار آنها تحت سلطه کلاهبرداران و اینفلوئنسرهایی است که اگر دنبالکنندگان کافی داشته باشند، بهراحتی میتوانند افزایش قیمت یک کوین را رقم بزنند؛تنها به این دلیل که «باحال» به نظر میرسد.
همه اینها نشانههایی از یک حباب قرمز هشداردهنده است، چیزی که به وضوح شباهت زیادی به دوران حباب داتکام (Com.) دارد. درست است که میمکوینها بهتنهایی نمیتوانند سیستم مالی جهانی را زمین بزنند؛ اما همین اخیرا نشان دادند که میتوانند به بخشهایی از آن ضربه وارد کنند. نمونه بارز این ادعا، سقوط 5 درصدی شاخص بورس آرژانتین بود که به محض انتصاب یک قاضی برای تحقیق درباره نقش خاویر میلی، رئیسجمهور این کشور، در تبلیغ میمکوین لیبرا (LIBRA) اتفاق افتاد.
با همه نکاتی که در میمکوینها وجود دارد، تاثیرگذاری واقعی را باید در بخش دیگری از بازار کریپتو جستوجو کرد؛ «استیبلکوین ها». در حال حاضر، ارزش کل بازار استیبلکوینها به 225 میلیارد دلار رسیده است. برخلاف میمکوینها، استیبلکوینها مدل کسبوکار منطقیتری دارند؛ اما این بدان معنا نیست که در برابر شوکهای کلان اقتصادی آسیبپذیر نیستند. اکثر استیبلکوینهایی که پشتوانه شان ارزهای فیات است، داراییهای خود را در اوراق قرضه دولتی کوتاهمدت، مانند اوراق بهادار خزانهداری ایلات متحده، نگهداری میکنند. اگر همانطور که انتظار میرود، تورم دوباره افزایش پیدا کند و فدرال رزرو مجبور به افزایش نرخ بهره شود، ارزش این اوراق کاهش مییابد و به دنبال آن، ذخایر استیبلکوینها نیز دچار افت ارزش میشوند.
نمونههای مشابه این سناریو در تاریخ مالی کم نیستند. جرقه بحران بازار اوراق قرضه در سال 1994 (1372) تنها بهخاطر افزایش 0.25٪ نرخ بهره توسط فدرال زده شد و سه سال بعد در آسیا شعلهور شد؛ زیرا کشورهایی که نظامهای ارزی مشابه استیبلکوینها داشتند، همگی از پشتوانه اوراق خزانهداری آمریکا استفاده میکردند.
در بریتانیا نیز در سال 2022، دولت لیز تراس (Liz Truss) با ارائه یک بودجه انبساطی، موجب افزایش ناگهانی بازده اوراق قرضه شد. این موضوع، بحرانی را در بازار مشتقات بهوجود آورد و تقریبا صنعت بازنشستگی کشور را نابود کرد. اگرچه این بحران چندان وخیم نبود؛ اما نمونه خوبی است که نشان میدهد بحرانها بهراحتی میتوانند به سایر بخشهای بازار سرایت کنند.
این همان واقعیت دنیای مالی است؛ هیچ چیز کاملا جدیدی وجود ندارد، بلکه فقط با شکلوشمایل دیگری اتفاق میافتد. استیبلکوینها ابزارهای نسبتا جدیدی هستند؛ اما اگر بحرانی در آنها رخ دهد، در اصل چیزی جز «عدم تطابق دارایی و بدهی» نخواهد بود و این مشکلی است که به اندازه خود سیستمهای مالی قدمت دارد. اکنون سوال این است که آیا بازار میتواند چنین شوکی را جذب کند یا یک بحران مالی در راه است؟
بازار سهام؛ تکرار تاریخ
علامت هشداردهنده بعدی، بازار سهام است. نسبت CAPE شیلر (Shiller) که ارزشگذاری بازار بر اساس سود تعدیلشده دورهای را نشان میدهد برای شاخص S&P 500 به رکورد تاریخی خود نزدیک شده است. در زمان نگارش، این شاخص زیر 40 قرار دارد، رقمی که با اوج خود در دوران حباب داتکام فاصله زیادی ندارد. برای مقایسه، مقدار CAPE در سال 1929 (1307) تنها 25 بود و در بحرانهای مالی 1987 (1365) و 2008 (1386) نیز کمتر از این میزان قرار داشت. این یعنی، بازار امروز از نظر تاریخی در منطقهای پرریسک و خطرناک قرار دارد و ما دقیقا در همان محدودهای هستیم که سرمایهگذاران در اوج جنون حباب داتکام قرار داشتند.
در اواخر دهه 90 میلادی، سرمایهگذاران حق داشتند که از آینده اینترنت هیجانزده باشند؛ اما در آن برهه معلوم نبود که برندگان واقعی چه کسانی هستند. مایکروسافت و اینتل بازیگران اصلی صنعت بودند، اپل یک شرکت کامپیوتری بحرانزده محسوب میشد، آمازون تازه شروع به کار کرده بود و هیچ خبری از گوگل و فیسبوک نبود.
بههرحال، سرمایهگذاران درست حدس زده بودند که انقلاب اینترنتی دات کام سودهای هنگفتی ایجاد میکند؛ اما بیشتر آنها در انتخاب سهام شرکتهای برتر اشتباه کردند. یکی از محبوبترین سهام آن دوران آلتاویستا (AltaVista)، اولین موتور جستجوی اینترنتی بود که امروز هیچ نامی از آن باقی نمانده است. بنابراین، جای تعجب نیست اگر بپرسیم آیا انویدیا، آلتاویستای امروز است؟
هوش مصنوعی؛ رقابت آزاد
هوش مصنوعی بدون شک یک انقلاب عظیم است؛ اما آیا واقعا میدانیم چه شرکتی بیشترین سود را میبرد؟ تکنولوژی پشت هوش مصنوعی متنباز است. بهعلاوه، دادههایی که مدلها بر اساس آنها آموزش میبینند خصوصی هستند؛ اما انحصاری نیستند. اگر یک خودروی برقی دادههای جاده را جمعآوری کند، خودروی دیگری هم میتواند همین کار را انجام دهد. یک یادداشت داخلی گوگل زمانی به صراحت به این موضوع اعتراف کرد و گفت:
ما هیچ خندقی نداریم و OpenAI هم ندارد.
این یعنی بازار رقابت آزاد است و برنده نهایی هنوز مشخص نیست.
شوک اخیر دیپ سیک (DeepSeek) نیز همین واقعیت را دوباره به ما یادآوری کرد. این چتبات که در چین توسعه یافته عملکردی همسطح چت جیپیتی (ChatGPT) دارد، رایگان عرضه میشود و با هزینهای به مراتب بسیار کمتر ساخته شده است. چنین تحولاتی نشان میدهند برخی پیشبینیهای خوشبینانه درباره آینده این صنعت ممکن است چندان دقیق نباشند.
بهنظر میرسد برندگان واقعی انقلاب هوش مصنوعی، کاربران آن خواهند بود نه تولیدکنندگان. کسانی که بتوانند به درستی از این فناوری استفاده کنند، جهش بزرگی را در بهرهوری خود تجربه میکنند.
اما آیا شرکتهای بزرگی که امروز انحصار این صنعت را در دست دارند، همیشه در صدر باقی خواهند ماند؟ در حال حاضر، بازار سرمایهگذاری روی این فرض بنا شده است که شرکتهایی مثل انویدیا و هلدینگ ایاسامال (ASML) بزرگترین مونوپولیهای دنیای پردازندههای گرافیکی و ماشینهای لیتوگرافی هستند که بر صنعت هوش مصنوعی سلطه دارند. اما در ماندگاری این انحصارها تردید وجود دارد؛ چراکه تکنولوژیها بهسرعت تغییر میکنند و موانع ورود به بازار کمرنگتر میشود. اگر این تحلیل درست باشد، حباب دات کام دیگری در راه است. دادههای شاخص CAPE شیلر نیز این فرضیه را تایید میکنند.
آیا در آستانه یک ابرحباب هستیم؟
حبابهای فناوری همیشه یک ویژگی مشترک داشتهاند؛ پس از فروپاشی، از خاکستر آنها شرکتهای جدیدی سر برمیآورند و ممکن است یک حباب تازه شکل بگیرد. این چرخه بارها در تاریخ تکرار شده و شاید دوباره در حال وقوع باشد.
سه حباب مجزای کریپتو، بازار سهام و هوش مصنوعی در ظاهر ارتباط مستقیمی با هم ندارند؛ اما اگر شرایط بهگونهای پیش برود که این سه به هم پیوند بخورند، ممکن است یک اَبَرحباب مالی را بسازند. حالا سوال این است که جرقه این بحران از کجا زده میشود؟
مشکل پیشبینی بحرانها این است که میدانیم سیستمهای ناپایدار بالاخره سقوط میکنند؛ اما زمان دقیق آن را نمیتوانیم مشخص کنیم. دونالد ترامپ احتمالا یکی از محرکهای اصلی است؛ یک جنگ تجاری تازه، کاهش مالیاتی بیشازحد یا مقرراتزدایی اشتباه میتواند ماشه سقوط را بکشد. البته، ممکن است بحران از خود صنعت کریپتو آغاز شود. این بخش در حال حاضر در مسیر مقرراتزدایی قرار گرفته و اگر اوضاع از کنترل خارج شود، پیامدهای سنگینی به دنبال خواهد داشت.
هستر پیرس (Hester Peirce)، یکی از اعضای کمیسیون بورس اوراق بهادار آمریکا، پیشتر گفته بود:
در ازای تسهیل قوانین نظارتی، مردم نباید انتظار داشته باشند دولت به آنها بگوید چهکار کنند یا در صورت مواجهه با ضرر و زیان، نجاتشان دهد.
یکی از سناریوهای گسترش بحران این است که تورم افزایش یابد، بازار اوراق قرضه سقوط کند و پس از آن استیبلکوینها دچار ورشکستگی شوند. این یعنی تکرار بحران مالی آسیا؛ اما اینبار برای دنیای کریپتو.
این همان نقطهای است که ممکن است سرمایهگذاران فناوری نیز دچار وحشت شوند و خروج سرمایههای کلان آغاز شود. اما خطر واقعی، نه در یک بحران منفرد، بلکه در اثر دومینویی آن نهفته است. بحرانی که میتواند کل نظام مالی را به لرزه درآورد، درست مانند بحران 2008. پیشبینی شما از اوضاع اقتصادی جهان چیست؟ آیا با یک ابرحباب مواجه هستیم؟
منبع: میهن بلاکچین