تحلیل تکنیکال یا پیش‌گویی؟ نگاهی صادقانه به دنیای تریدر

تحلیل تکنیکال یا پیش‌گویی؟ نگاهی صادقانه به دنیای تریدر
خلاصه اخبار

بازار رمزارزها همیشه در حال تغییر است؛ در این مقاله از میهن بلاکچین قصد داریم با معامله‌گران و تریدرهایی آشنا شویم که زبان این نوسانات را خوب می‌فهمند. در طبقه سوم برجی فرسوده و چندصدساله در قلب کیف، شش مانیتور شلوغ و پرهیاهو قیمت بیت کوین را لحظه‌به‌لحظه نمایش می‌دهند. میان خطوط و اشکال متغیر […]

بازار رمزارزها همیشه در حال تغییر است؛ در این مقاله از میهن بلاکچین قصد داریم با معامله‌گران و تریدرهایی آشنا شویم که زبان این نوسانات را خوب می‌فهمند.

در طبقه سوم برجی فرسوده و چندصدساله در قلب کیف، شش مانیتور شلوغ و پرهیاهو قیمت بیت کوین را لحظه‌به‌لحظه نمایش می‌دهند. میان خطوط و اشکال متغیر نمودارها، الگویی پدیدار می‌شود و برایان – معامله‌گر 33 ساله‌ای که فقط اجازه داده نام کوچکش عنوان شود – بلافاصله واکنش نشان می‌دهد. تحلیل آنی‌اش را در چت‌باکس گروهی تلگرامی تایپ می‌کند: او الگوی معروفی به نام «گوه نزولی – falling wedge formation» را تشخیص داده است. برای افراد وارد، این یعنی: قیمت در حال کاهش است، اما با سرعتی کمتر و به‌زودی قرار است جهشی شدید رو به بالا داشته باشد.

چند ثانیه بعد، این تحلیل خلاصه‌شده روی صفحه گوشی حدود 300 عضو گروه تریدرهای VIP برایان به نام «WhaleTank» ظاهر می‌شود. هر یک از این افراد ماهانه مبلغ قابل‌توجهی پرداخت می‌کنند تا به تحلیل‌های شبانه‌روزی برایان دسترسی داشته باشند و – به‌معنای واقعی کلمه – دنباله‌رو هر حرکت او باشند. اعضای گروه با پرداخت تنها 0.1٪ از یک بیت کوین در ماه، می‌توانند ربات‌های معاملاتی خود را طوری تنظیم کنند که دقیقاً همان معاملات برایان را کپی کرده و همراه با او در پیچ‌و‌خم‌ امواج فیبوناچی حرکت کنند. برایان موجی است که می‌تواند همه را بالا بکشد… یا اگر اشتباه کند، گردابی که همگی را به پایین می‌کشد.

5 الگوی کلاسیک در ترید ارزهای دیجیتال که هر کسی باید بشناسد!

.custom-box { padding: 15px; border-radius: 8px; margin: 10px 0; font-size: 18px; text-align: center; font-weight: bold;
} /* Box types */
.custom-box.info { background-color: #d9edf7; color: #31708f; border: 1px solid #bce8f1;
} .custom-box.warn { background-color: #fcf8e3; color: #8a6d3b; border: 1px solid #faebcc;
} .custom-box.success { background-color: #dff0d8; color: #3c763d; border: 1px solid #d6e9c6;
} /* Text alignment */
.text-left { text-align: left;
}
.text-center { text-align: center;
}
.text-right { text-align: right;
} /* Link styling */
.custom-box a { display: block; margin-top: 10px; font-size: 18px; color: inherit; text-decoration: underline;
}

خوشبختانه، یکی از دنبال‌کنندگان او با نام مستعار «آدرنالین» می‌گوید:

برایان واقعاً تریدر خیلی خوبی است.

برایان عضوی از جامعه‌ای زیرزمینی و عمدتاً ناشناس از معامله‌گران پرسرعت رمزارزهاست که در بازارهایی با نظارت کم و دستکاری زیاد به‌دنبال ثروت‌اند. در حالی که نوسانات کلی قیمت بیت کوین تحت سلطه‌ سرمایه‌های کلان است، هزاران – اگر نگوییم میلیون‌ها – معامله‌گر دیگر در حاشیه‌ها فعالیت می‌کنند: از خانه‌های ساحلی در میامی گرفته تا آپارتمان‌های تنگ و تاریک در گلاسگو و استودیوهای مجهز در کیف؛ دنیایی کاملاً متفاوت از وال‌استریت. آن‌ها به‌جای نگه‌داشتن رمزارز و امید به سود بلندمدت، با نوسانات بازار معامله می‌کنند – چه بازار صعودی باشد، چه نزولی.

اگر تریدر خوبی باشید، وقتی می‌توانید با لوریج یا همان اهرم 100 برابری (بسیار پرریسک) معامله کنید و سیگنال‌هایتان را از Discord بگیرید، دیگر چه نیازی به بانک سرمایه‌گذاری یا صندوق پوشش ریسک دارید؟

در دنیای رمزارزها، قوانین معمول جایی ندارند

در بازار سهام، معامله‌گران با بررسی «فاندامنتال‌ها» پیش‌بینی می‌کنند؛ یعنی واقعیت‌هایی که پشت ارزش‌گذاری یک شرکت قرار دارد. آن‌ها می‌توانند اخبار را چک کنند، با مدیرعامل تماس بگیرند یا حتی با کارآموز شرکت رابطه داشته باشند. اما در دنیای بیت کوین – یا بازارهای بی‌در‌و‌پیکر آلت کوین‌ها که هر روز ده‌ها پروژه بی‌ارزش با اسامی عجیبی مثل «Morguecoin» (سکه مرده‌شوی‌خانه) خلق می‌شوند – این روش‌ها کارایی ندارند.

تحلیل تکنیکال چرخه‌های قیمتی

باور رایج و البته بحث‌برانگیزی بین بسیاری از تریدرها این است که نوسانات قیمت در این بازارها، بازتاب هیچ واقعیت عمیقی نیست؛ بلکه صرفاً رفتارهای عجولانه و احساسی خود معامله‌گران را نشان می‌دهد.

اسکات ملکر، دی‌جی 43 ساله‌ای که حالا به معامله‌گری حرفه‌ای تبدیل شده و در توییتر با نام «Wolf of All Streets» شناخته می‌شود و بیش از 70 هزار دنبال‌کننده دارد، می‌گوید: 

هیچ‌کس نمی‌تواند صورت‌ مالی شرکت بیت کوین را بررسی کند. قیمت رمزارزها فقط به این دلیل بالا یا پایین می‌رود که مردم در حال خرید یا فروشند.

و چرا مردم می‌خرند و می‌فروشند؟ به این دلیل که باقی مردم هم همین کار را می‌کنند. او می‌گوید: 

این موضوع نوعی پیش‌گویی خودتحقق‌پذیر است، آن هم در خالص‌ترین شکل خود.

اگر این خرید و فروش‌های دیوانه‌وار را به داده‌های عددی تبدیل کنید، کم‌کم الگوهای قابل پیش‌بینی پدیدار می‌شوند. این همان جایی است که تحلیل تکنیکال وارد میدان می‌شود: هنر خواندن نمودارها. ملکر از طرفداران پروپاقرص تحلیل تکنیکال است. هر شب، بعد از یک روز نسبتاً عادی – مثل حضور در کنفرانس‌های رمزارزی، نوشتن خبرنامه، شوخی در توییتر و وقت‌گذرانی با بچه‌هایش – لپ‌تاپش را باز می‌کند و دنبال الگوهایی می‌گردد که به گفته خودش «بازتاب احساسات انسانی در بازار هستند – جایی که طمع سر باز می‌زند و جایی که پول هوشمند از ترس دیگران سوءاستفاده می‌کند.

اینکه نمودار مربوط به چه کوینی باشد، برایش اهمیتی ندارد. او با خنده می‌گوید: 

ممکن است پروژه‌ای باشد که روی درمان سرطان تمرکز دارد، یا پروژه‌ای که به بچه‌های آفریقایی سیگار می‌دهد – من از کجا بدانم؟

معامله‌گران مثل او در حاشیه‌ها فعالیت می‌کنند: از ویلاهای ساحلی در میامی گرفته تا اتاق‌های تنگ و تاریک گلاسگو و استودیوهای شیک در کیف – دنیایی جدا از وال‌استریت.

او در دیسکورد، توییتر و ردیت، به دنبال نشانه‌ها سرک می‌کشد. اگر زمانی را در فضای کریپتویی توییتر گذرانده باشید، حتماً با محتوای عجیبی که او هر روز با آن سر و کار دارد، مواجه شده‌اید: نمودارهایی پر از خط و خطوط و اصطلاحاتی که بیشتر به تاکتیک‌های نظامی شبیه‌اند؛ مثل «گوه صعودی»، «دو قله»، «فنجان و دسته». گاهی هم حتی الگوهای طنزآمیز!

وقتی فرصتی به چشمش بخورد – مثلاً اگر Thorecoin بخواهد از مقاومت 0.00034 دلاری خود عبور کند – معامله‌اش را برنامه‌ریزی می‌کند و آلارم می‌گذارد. گاهی اگر منبع را معتبر بداند، صرفاً به پیش‌بینی نمودار اعتماد می‌کند. اما اصولاً به تحلیل‌های شبه‌طالع‌بینی علاقه‌ای ندارد. می‌گوید: 

الگوها کار می‌کنند، نه به این دلیل که طبیعت این‌طور می‌خواهد، بلکه به این دلیل که همه به همان الگو نگاه می‌کنند.

در واقع، ملکر بیشتر اهل «بازی در لایه بالاتر» است: او براساس باور افراد به تحلیل تکنیکال معامله می‌کند. از نظر او، اگر همه به یک خط روی نمودار خیره شده باشند، آن خط عملاً واقعی می‌شود.:

قیمت از آن نقطه عبور می‌کند و همه می‌گویند: وای خدای من! تحلیل تکنیکال واقعاً جواب داد!

اگر خوش‌شانس باشد، سودش را نقد می‌کند – به دلار واقعی.

«من علاقه‌ای به داشتن ده‌ها میلیون دلار بیت‌کوین ندارم»، این جمله را اسکات ملکر می‌گوید؛ کسی که به آینده فناوری رمزارزها باور دارد، اما مُبلّغ آن نیست. «من باید بیت کوین‌هایم را به دلار واقعی بفروشم. خیلی‌ها فکر می‌کنند معامله‌گر حرفه‌ای هستند، ولی سودشان را به دلار نقد نمی‌کنند. مهم‌ترین بخش معامله‌گری این است: نقد کنید! 

استراتژی خروج (Exit Strategy) چیست؟ چگونه از بازار ارز دیجیتال خارج شویم؟

.custom-box { padding: 15px; border-radius: 8px; margin: 10px 0; font-size: 18px; text-align: center; font-weight: bold;
} /* Box types */
.custom-box.info { background-color: #d9edf7; color: #31708f; border: 1px solid #bce8f1;
} .custom-box.warn { background-color: #fcf8e3; color: #8a6d3b; border: 1px solid #faebcc;
} .custom-box.success { background-color: #dff0d8; color: #3c763d; border: 1px solid #d6e9c6;
} /* Text alignment */
.text-left { text-align: left;
}
.text-center { text-align: center;
}
.text-right { text-align: right;
} /* Link styling */
.custom-box a { display: block; margin-top: 10px; font-size: 18px; color: inherit; text-decoration: underline;
}

ملکر، با تنها ده دقیقه معامله در روز، زندگی متعادل‌تری نسبت به برخی دیگر از تریدرها دارد. نمونه‌اش «یانگ تیلوپا» – معامله‌گری گمنام ساکن گلاسگو که هر روز ساعت 7 صبح بیدار می‌شود، دوش می‌گیرد، سگش را بیرون می‌برد، یک فنجان قهوه می‌نوشد، نرم‌افزاری به نام «Sierra Charts» را باز می‌کند و تا آخر روز تقریباً بی‌وقفه به نمودارها زل می‌زند؛ و هیچ کار خاص دیگری نمی‌کند.

بیشتر این نمودارها پس‌زمینه‌ای سیاه یا خاکستری و کسل‌کننده دارند، با خطوط سفید زیگزاگی که بی‌نظم و مثل پالس مانیتور ضربان قلب، بالا و پایین می‌روند. او می‌گوید: 

این حرفه دیگر بی‌روح و بی‌حال شده است.

به گفته‌اش، خیلی از تریدرها مردان مجرد و نسبتاً منزوی‌ در دهه بیست یا سی زندگی‌شان هستند – بسیاری از آن‌ها دانشجوی دوره‌های آموزشی خود او هستند، دوره‌هاییی که یکی از معدود راه‌های او برای فرار از روزمرگی معامله‌گری به حساب می‌آیند. او می‌گوید: 

تریدرها معمولاً خیلی باهوش و تیزبین هستند، ولی به شکلی تلخ و کمدی – شوخی‌ها‌یشان در اصل واقعیتی تلخ را پنهان می‌کند. در نهایت، شما معامله‌گری مستقل هستید که کل روز در اتاقتان نشستید و به نمودارها خیره شدید. گاهی با خود می‌گویید: دارم چه‌کار می‌کنم؟ واقعاً گاهی بی‌معنی‌است – هیچ تعاملی با کسی نداری.» (شیوع کووید-19 هم، همان‌طور که حدس می‌زنید، تاثیر خاصی بر سبک زندگی این افراد نداشت.)

تیلوپا که اسمش را از راهبی بودایی قرن یازدهم گرفته، نگاهش به معامله‌گری کاملاً ذن‌گونه است. او به «رویدادهای تکنیکال» توجه دارد – تغییراتی که ناشی از رفتارهای خاص در پلتفرم‌های معاملاتی است. برخلاف دیگران، او فقط پیش‌بینی نمی‌کند؛ بلکه دنبال درک ساختار میکروسکوپی بازار است:

من به دنبال فهمیدن ساختار حرکتی بازار هستم – نظم اتمی و زیراتمی قضیه. 

فرض کنید می‌خواهید بدانید ماشینی خاموش خواهد شد یا نه. می‌توانید رفتار راننده را نگاه کنید – مثلاً چشمک‌زن را زده؟ فرمان را به راست کشیده؟ پایش روی گاز است؟ – یا می‌توانید موتور را بررسی کنید. تیلوپا ترجیح می‌دهد سراغ موتور برود.

از ویدیوی تبلیغاتی دوره آموزش معامله‌گری «یانگ تیلوپا».

سال‌ها همین کار را کرده – صدها مقاله دانشگاهی درباره دینامیک بازار را بلعیده است. یکی از «رویدادهای تکنیکالی» که به آن علاقه‌مند است، مربوط به «استاپ لاس» (حد ضرر) است. وقتی یک تریدر استاپ لاس تعیین می‌کند، یعنی به صرافی می‌گوید اگر قیمت از این مقدار پایین‌تر رفت، همه دارایی‌هایم را بفروش! چرا که نمی‌خوام در ریزش بازار نابود شوم! این دستور صرفاً فنی است – پیامی برای یک الگوریتم. اما به گفته تیلوپا، استفاده از استاپ لاس نشانه‌ای از نوعی طمع است: در شرایطی که بازار با خوش‌بینی محتاطانه همراه است، تریدرهایی که دنبال سود بیشترند، استاپ لاس‌شان را مدام پایین‌تر می‌برند – انگار دارند با خودشان بازی خطرناکی می‌کنند… و وقتی روز بدشان فرا برسد و بازار ناگهان سقوط کند، استاپ لاس فعال می‌شود و همه دارایی‌شان فروخته می‌شود.

وقتی تحلیل تکنیکال شغل نیست، سبک زندگی است

نیک کارتر، شریک سرمایه‌گذاری در Castle Island Ventures می‌گوید: 

وام‌های لحظه‌ای هیچ معادل واقعی‌ در دنیای سنتی ندارند — شاید برای همین است که مردم این‌قدر مجذوبشان شده‌اند.

هرچند معامله رمزارزها کاری پرریسک است، اما برای بعضی‌ها، مدل کسب‌وکار است. برایان، با پیراهن سفید اتو‌کشیده و شلوار بدون چروک، هر روز سر ساعت به دفتر کار واقعی‌اش در کیف می‌رود. او به‌همراه تیمی از تحلیل‌گران، شبانه‌روز کار می‌کند و از مدل‌های آماری پیچیده‌ای استفاده می‌کند که از منابع متعددی ساخته شده‌اند: داده‌های تاریخی، اندیکاتورهای پیش‌بینی پیچیده و رصد همیشگی رقبای بازار. حتی معامله‌گران ضعیف‌تر هم برای او ارزش دارند، چون می‌توانند «سیگنال معکوس» بدهند. به‌قول برایان: 

فردی که بخواهد دقیق‌ترین پیش‌بینی ممکن را داشته باشد، باید هر عامل و هر اندیکاتوری را در نظر بگیرد.

دیوارهای دفتر زرد و رنگ‌پریده‌اند و سیستم شش‌مانیتوره‌ای با پردازنده‌ 3.60 گیگاهرتزی، با به‌روزرسانی‌هایی در حد نانوثانیه، به معامله‌گران زل زده است. استخراج حداکثری از تمام داده‌های خامی که در این جهان مادی وجود دارد، راز موفقیت برایان است. او با افتخار می‌گوید نرخ پیش‌بینی‌هایش بیش از 90٪ است:

پیش‌بینی‌های قیمتی ما نه‌تنها درست هستند، بلکه تا دقیق‌ترین دلار ممکن هم صحت دارند. ما سطحی نگاه نمی‌کنیم – سال‌ها، حتی دهه‌ها به عقب برمی‌گردیم و نمودار را از ریشه تحلیل می‌کنیم.

او هفته‌ای طلایی را به یاد دارد که 15 هزار دلار بیت کوین را به 60 هزار دلار رساند:

آن هفته، تک‌تک معاملاتم درست بود، البته چند ماه بعد تمام دارایی‌ام را از دست دادم.

گاهی همه‌چیز طبق برنامه پیش نمی‌رود. یک بار، در عرض چند روز، 200 هزار دلار را به 30 هزار دلار رساند. البته این مربوط به زمانی بود که هنوز بیت کوین جهش تاریخی خود به 20 هزار دلار در سال 2017 را تجربه نکرده بود – دورانی که اغلب مردم بیت کوین را فقط می‌خریدند و نگه می‌داشتند. برایان می‌گوید: 

ما بیت کوین را به‌عنوان افرادی که به بیت کوین ایمان دارند، خریدیم – آن زمان مانند حالا مقاوم نبودیم. (البته شواهد نشان می‌دهند که تحلیل تکنیکال بیت کوین دست‌کم از سال 2011 رواج داشته است.)

اما حالا برایان به شکلی وسواس‌گونه بازار را زیر نظر دارد. با اینکه کسب‌وکارش فعلاً در ضرر کامل است (حدود 10 هزار دلار درآمد ماهانه و 20 هزار دلار هزینه، بیشتر برای بازاریابی)، تقریباً شبانه‌روزی معامله می‌کند. اشتیاق او را به جلو می‌راند – چون برخلاف بازارهای سنتی، بازار رمزارزها هیچ‌وقت تعطیل نمی‌شود. می‌گوید: 

برای رسیدن به این سطح از نتیجه، باید عاشق دارایی‌ دیجیتالی باشید و 24 ساعته بازار را دنبال کنید. بیت کوین همان چیزی هست که خیلی‌ها عاشقش شدند و هر 10 دقیقه یک‌بار نمودارش را چک می‌کنند. این را در بازار سهام سنتی هیچ‌‌گاه نمی‌بینید.

برایان حول رویداد بزرگ و نفس‌گیر «هاوینگ» 11 می برای معامله‌ای بسیار پیچیده برنامه‌ریزی کرده بود. در این رویداد، عرضه بیت‌کوین‌های جدید به‌طرز چشم‌گیری کاهش می‌یافت و انتظار (یا امید) می‌رفت که تقاضا به‌دنبال آن بالا رفته و در بلندمدت باعث جهش قیمتی شود. طرفداران این نظریه با تکیه بر الگوهای عرضه و تقاضا و اتفاقات مشابه در هاوینگ‌های قبلی، این پیش‌بینی را تقویت می‌کردند و واقعاً هم امیدواری موج می‌زد: قیمت بیت کوین در روزهای اخیر منتهی به هاوینگ پیوسته در حال افزایش بود.

اسکات ملکر، ملقب به «گرگ تمام خیابان‌ها»، که همچنان به‌عنوان دی‌جی هم فعالیت می‌کند

اما برایان، متاسفانه، با نگاه به نمودارها به نتیجه کاملاً متفاوتی رسید. او تصور می‌کرد سناریویی از نوع «شایعه را بخر، خبر را بفروش» در راه است: هیجانی کوتاه‌مدت و خودتحقق‌گرایانه که به‌خاطر امید به رشدی واقعی و مبتنی بر فاندامنتال شکل می‌گیرد و بلافاصله پس از آن، با نقد شدن سودها، قیمت سقوط می‌کند. برایان معتقد بود که داده‌های مربوط به هاوینگ‌های قبلی هم این الگو را تایید می‌کردند و حتی الگوهای صعود نزدیک به آخرین هاوینگ بیت کوین هم نشانه‌های خوبی نمی‌دادند. سپس تحلیلی مملو از اصطلاحات فنی ارائه داد که در ابتدا تقریباً نامفهوم به نظر می‌رسید:
 

واگرایی نزولی در نمودار چهار ساعته داریم، روی نمودار روزانه وضعیت اشباع خرید داریم… و ابر ایچیموکو فقط وقتی کراس صعودی می‌دهد که قیمت اصلاح و از ابر خارج شود… بنابراین می‌توانم بگویم قیمت قرار است اصلاح داشته باشد، احتمالاً تا سطح 0.3 فیبوناچی…

ترجمه‌اش: برایان در حال بررسی دو تایم‌فریم مختلف روی نمودار بود – یکی چهار ساعته (4H) و دیگری یک‌روزه (1D). تایم‌فریم چهار ساعته نشانه‌ای از «واگرایی نزولی» نشان می‌داد، یعنی روند صعودی فعلی آن‌قدر که به‌نظر می‌رسد، قوی نیست و ممکن است به‌زودی معکوس شود. تایم‌فریم روزانه هم نشان می‌داد که شتاب افزایش قیمت بیش‌از‌حد زیاد شده – که به آن «اشباع خرید» می‌گویند. یعنی آن‌قدر مردم بیت کوین خریده‌اند که احتمالاً دیگر جایی برای رشد کوتاه‌مدت باقی نمانده است.

اسکات ملکر، ملقب به «گرگ تمام خیابان‌ها»، که در کنار معامله‌گری، دی‌جی هم هست.

برایان این دو سیگنال را با هم ترکیب کرد، خطوط را روی نمودار رسم کزد، و شکلی که ایجاد شد را رنگ‌آمیزی کرد. اگر قیمت پایین‌تر از این شکل – که «ابر ایچیموکو» نام دارد و توسط روزنامه‌نگاری ژاپنی در دهه 1930 ابداع شده – حرکت می‌کرد، برایان انتظار داشت هرگونه روند صعودی احتمالی کوتاه‌مدت و ناپایدار باشد و متاسفانه، دقیقاً همین اتفاق رخ داد.

با این حال، یک نکته مهم وجود داشت: برایان معتقد بود که در دوره آخرین هاوینگ، فاندامنتال‌ها قوی‌تر از همیشه‌ باشند – یعنی تغییرات واقعی و قابل لمس در عرضه بیت کوین، آن‌قدر مشهود بودند که صرفاً اتکا به نمودارها دیگر کافی نبود. همین مسئله باعث شد تا در هفته‌های منتهی به هاوینگ، پیش‌بینی‌هایش بیش از حد معمول اشتباه از آب دربیایند، که به گفته او نشان از دخالت نیروهای بیرونی داشت.

همه این‌ها یک نکته مهم را نشان می‌دهد: تحلیل تکنیکال، به هیچ‌وجه علم دقیق و بی‌خطایی نیست. حتی تریدرهای حرفه‌ای هم آن را بیشتر به چشم ابزاری برای مدیریت ریسک می‌بینند – راهی برای جلوگیری از ضررهای سنگین‌تر!

تبدیل تحلیل نمودار به علمی دقیق، به‌ویژه در دنیای رمزارز، محل مناقشه است. دانشمندان «مواد قابل‌لمس» – مثل فیزیک‌دانان یا شیمی‌دان‌ها – تاکید دارند که بین مدل‌هایی که آن‌ها برای پیش‌بینی پدیده‌های طبیعی به کار می‌برند و مدل‌های مالی تریدرها، تفاوت اساسی وجود دارد. مدل‌های علمی بر اساس شرایط کنترل‌شده‌ای ساخته می‌شوند که هدف‌شان شبیه‌سازی ساختار واقعی دنیاست. اما تحلیل‌گران تکنیکال تنها می‌توانند از «استقرا محض» استفاده کنند – فرض‌هایی بر پایه روندهای گذشته که هیچ تضمینی برای تکرارشان در آینده وجود ندارد. اینکه الگوی طلایی به نام «گلدن کراس» در دوازده بار گذشته باعث جهش صعودی شده، به این معنا نیست که بار سیزدهم هم همین اتفاق خواهد افتاد.

شبیه به این است که فقط با نگاه به آینه عقب رانندگی کنید

همان‌طور که یکی از کاربران ردیت گفته، تحلیل تکنیکال مانند این است که بخواهید فقط با نگاه به آینه عقب، ماشین برانید. نسیم طالب، نویسنده و معامله‌گر سابق بازار اختیار معامله، در کتاب فریب‌خورده تصادف (Fooled by Randomness) می‌نویسد که کاربران تحلیل تکنیکال گرفتار چرخه‌ای از «سوگیری بقا» هستند؛ یعنی چون این روش برایشان جواب داده، آن را معتبر می‌دانند. و اگر کسی نتیجه نگرفته؟ خب، حتماً درست از آن استفاده نکرده است!

اما شوک بزرگ آنجاست که همین افراد هم در نهایت ورشکسته می‌شوند. طالب مثالی معروف دارد: 

می‌گویند فروشندگان آپشن معامله مثل مرغ غذا می‌خورند، اما مثل فیل به دستشویی می‌روند – یعنی سودهای کوچک، اما ضررهایی عظیم و ویران‌گر.

برایان هم به «سوگیری تاییدی» بین تریدرها اشاره می‌کند. می‌گوید: 

خیلی راحت می‌توانید هم سیگنال صعودی پیدا کنید و هم نزولی – تریدرها معمولاً سیگنالی را انتخاب می‌کنند که با حس و حالشان هم‌خوانی داشته باشد.

بدتر اینکه، خود فرآیند معامله‌گری هم باعث به‌هم‌ریختن سیستمی می‌شود که قرار است آن را مشاهده و تحلیل کنند. برخلاف دانشمندان که می‌توانند آزمایش‌های خود را کنترل کنند، معامله‌گران رمزارز با هر اقدامشان، خودشان بخشی از سیستم ناپایدار و آشوب‌زایی می‌شوند که دارند سعی می‌کنند پیش‌بینی‌اش کنند. چطور می‌شود چیزی را پیش‌بینی کرد که درست جلوی چشمت در حال دست‌کاری شدن است؟

البته این انتقادها معمولاً بر پوست‌کلفت تریدرهای رمزارز اثر زیادی ندارد. آن‌ها عموماً قبول دارند که این نقدها معتبرند، اما پایان‌بخش ماجرا نیستند. درست مثل خیلی چیزهای دیگر در دنیای رمزارز، همان ویژگی‌هایی که این بازار را برای سفته‌بازان جذاب می‌کند – یعنی نوسانات شدید و اصول نه‌چندان محکم – باعث جذب افرادی می‌شود که چندان به اخلاق پایبند نیستند. ملکر مثالی از نوعی کلاهبرداری رایج در گروه‌های پولی تلگرام می‌زند:

بعضی از افراد واقعاً نمودارها را با سفارش‌های خودشان طراحی می‌کنند. لیدر گروهی تلگرامی می‌گوید: من این کوین را زیر نظر می‌گیرم، چون در حال شکست رو به بالاست و بعد هم واقعاً قیمتش افزایش پیدا می‌کند، چرا که خودش خرید کرده است! و نتیجه هر بار برایش سودآوری است! 

منبع: میهن بلاکچین