تحلیلگر روس: آلمان چیزی بجز یک مستعمره وابسته به آمریکا نیست

تحلیلگر روس: آلمان چیزی بجز یک مستعمره وابسته به آمریکا نیست
خلاصه اخبار

تحلیلگر روس معتقد است آلمان در دل اروپا چیزی به جز یک مستعمره تحت کنترل و وابسته به آمریکا نبوده و بعید است که وضعیت آن در آینده نزدیک تغییر کند.

به گزارش ایسنا، «تیموفی بورداچف»، مدیر برنامه در اندیشکده روسی «باشگاه والدای» بر این باور است که آلمان چیزی بجز یک «حفره سیاسی» در دل اروپا به رغم تاثیر چشمگیری که در اقتصاد جهانی و نفوذی که در عرصه تجارت دارد، نیست.

بورداچف در تحلیلی که در وبگاه «راشا تودی» منتشر ساخته ارزیابی می‌کند: «آلمان کشوری غربی است که روسیه با آن بیشترین ارتباطات تاریخی، فرهنگی و اخیرا نیز اقتصادی را برقرار کرده است. یک هفته پیش دولت برلین سقوط کرد و احزاب پیشروی آلمان توافق کرده‌اند انتخابات پارلمانی را در فوریه 2025 برگزار کنند. به احتمال زیاد دولت بعدی آلمان را حزب مخالف اصلی این کشور یعنی اتحاد دموکرات مسیحی رهبری خواهد کرد.»

در ادامه این تحلیل با اشاره به تصمیمات تحریک آمیز اخیر غرب از جمله آمریکا برای مجوز دادن به حملات اوکراین با موشک‌های دوربرد به خاک روسیه و رجزخوانی‌های اخیر آلمان در این راستا آمده است: «فردریش مرتز، رهبر حزب اتحاد دموکرات مسیحی در آغاز کارزار انتخاباتی اخیر علنا اعلام کرد در صورت پیروز شدن خطاب به مسکو بر سر اوکراین اولتیماتوم خواهد داد. او وعده داده اگر این اولتیماتوم ظرف 24 ساعت پذیرفته نشود، دولت او موشک‌های کروز برای حمله به خاک روسیه در اختیار رژیم کی‌یف قرار خواهد داد. پیامدهای چنین تصمیمی برای روابط روسیه و غرب آشکار است. بنابراین جای تعجب نیست واکنش اولیه ما به این گفته این بود که از بی مسئولیتی یک چنین عضو بلندپایه‌ای از نخبگان آلمانی حیرت کردیم. حتی این نگرانی وجود دارد که مرتز و کسانی که حامی او هستند قصد دارند آلمان را به یک درگیری نظامی مخرب با بزرگترین کشور حوزه اروپا (روسیه) بکشانند.»

این تحلیلگر روس تاکید می‌کند رجزخوانی‌های آلمان در این زمینه پوچ است چون رهبران برلین بدون اجازه یا دستورات مستقیم ایالات متحده نه فقط قادر به شروع کردن یک جنگ بزرگ در اروپا نیستند بلکه حتی توان تنظیم کردن بندهای کفش خودشان را نیز ندارند!

او می‌نویسد: «هر گونه بیانیه‌ سیاستمداران آلمان و ظهور و سقوط ائتلاف‌های حاکم در آنجا را باید به عنوان تلاشی از سوی تشکیلات حاکم در برلین برای پیدا کردن نقشی در زیر سایه تسلط تمام عیار آمریکا تفسیر کرد.»

بورداچف تصمیم اخیر «اولاف شولتس»، صدر اعظم آلمان در اخراج کردن وزیر دارایی دولت ائتلافی خود در ششم نوامبر که به فروپاشی این دولت و به جریان افتادن روند برگزاری انتخابات زودهنگام در آلمان «آن هم در روزی که توازن قدرت سیاسی داخلی در ایالات متحده دستخوش تغییری اساسی شد» را صرفا یک رویداد «عمیقا نمادین» می‌داند.

او تحلیل می‌کند که تغییرات سیاسی در ایالات متحده همچون «تغییراتی چشمگیر در نظام مرکزی» هستند و دولت آلمان نیز بخشی از «نظام‌های سیاسی تابعه» آمریکا است که به این تغییرات با بیشترین میزان حساسیت واکنش نشان می‌دهد همچون «واکنشی که شعبه متعلق به یک شرکت تجاری بزرگ به تغییرات در سطح مدیریت کل شرکت نشان می‌دهد.»

بورداچف تصریح می‌کند: «موقعیت بین‌المللی کنونی برلین را شکست خرد کننده این کشور در جنگ جهانی دوم که به هر گونه امیدش برای تعیین آینده خود پایان داد تعریف کرده است. آلمان را باید همچون ژاپن و کره جنوبی کشوری در نظر گرفت که از نیروهای اشغالگر خارجی در خاک خود، البته زیر پرچم ناتو، میزبانی می‌کنند. نخبگان آلمانی، چه در سیاست و چه در اقتصاد، بجز چند مورد استثنایی، حتی در سطحی بالاتر از نخبگان بریتانیایی، با ایالات متحده پیوند خورده‌اند. البته از مقایسه آنها با اداره کنندگان فرانسه، ایتالیا یا سایر کشورهای اروپایی از این نظر می‌گذریم.»

این تحلیلگر روس خاطر نشان می‌کند آلمان نه تنها اختیاری در زمینه تعیین سیاست خارجی خود نداشته بلکه حتی آرمانی نیز برای کسب چنین اختیاری ندارد و به این ترتیب جای تعجب نیست که این برلین بوده که در طول 2 سال و نیمی که از جنگ اوکراین می‌گذرد، بالاترین میزان از کمک‌های مالی و نظامی را در اختیار کی‌یف قرار داده است؛ میزانی که تقریبا 10 برابر بیشتر از فرانسه‌ای است که رئیس جمهورش دوست دارد سخنرانی‌های جنگ طلبانه ایراد کند.

این تحلیلگر تاکید می‌کند: «طبیعتا نمایندگان تشکیلات حاکم بر آلمان همچون کپی رنگ پریده‌ای کم رنگی از آنچه که ما سیاستمداران واقعی می‌دانیم، هستند. و این حاصل طبیعی از دست دادن هرگونه امکان برای تعیین سرنوشت خود است.»

بورداچف نتیجه می‌گیرد: « اکنون سیاستمداران آلمان در انتخاب آینده خود آزادی ندارند. این مساله واضحی برای اکثر آنها، به استثنای اپوزیسیون بیرون از نظام، است. این سوال را باید پرسید پس چرا شخصیت‌های درخشان را در بالاترین مناصب منصوب کنیم وقتی هیچ چیز به تصمیمات آنها بستگی ندارد؟ به تدریج کلیت نظام سیاسی و روحیه رای دهندگان در این کشور دارد با این شرایط سازگار می‌شود.»

منبع: ایسنا

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *