ماجرای شهادت‌های تابستان ۱۳۶۰ چه بود؟

ماجرای شهادت‌های تابستان ۱۳۶۰ چه بود؟
خلاصه اخبار

بررسی اکثر انقلاب‌های غیردینی در جهان نشان از آن دارد با حذف یا ترور رهبران و فرماندهان اکثر انقلاب‌ها شکست خورده‌اند اما این حقیقت درباره انقلاب‌های دینی چندان به این نتیجه منتج نشده است. نمونه آن انقلاب اسلامی ایران و حذف یاران و رهبران تحت رهبری حضرت آیت‌الله سید روح‌الله موسوی خمینی به خصوص در دهه ۱۳۶۰ است که علاوه بر آنکه موجب زمین خوردن جمهوری اسلامی نشد بلکه موجب استحکام بیشتر و کسب دستاوردها و پیروزی‌های بزرگ‌تر در مبارزه جبهه حق علیه باطل شد.

به گزارش ایسنا، ماجرای شهادت‌های تابستان 1360 چه بود که رهبر معظم انقلاب در خطبه اول نماز جمعه نصر؛ 13 مهر 1403 به آن اشاره کردند؟

مقام معظم رهبری روز گذشته در نماز جمعه تهران با اشاره به شهادت جمع زیادی از مسئولان عالی‌رتبه و ستون‌های انقلاب اسلامی در تابستان سال 1360، خاطرنشان کردند: «فقدان آن عزیزان آسان نبود ولی انقلاب متوقف نشد، عقب‌نشینی نکرد، بلکه سرعت گرفت.

امروز هم مقاومت در منطقه با این شهادتها عقب نخواهد نشست و پیروز خواهد شد.»

ماجرای شهادت‌های تابستان 1360 چه بود؟

مقام معظم رهبری شهادت سید حسن نصرالله و جمع زیادی از فرماندهان حزب‌الله لبنان و حماس را در یک شباهت‌سازی تاریخی با شهادت هسته اولیه انقلاب اسلامی و رهبران نهضت اسلامی ایران مقایسه کردند اما چه ویژگی‌هایی باعث شد تا ایشان شهدای جبهه مقاومت را با شهدای انقلاب اسلامی ایران که به دست گروهک‌های تروریستی فرقان و منافقین به شهادت رسیدند، مقایسه کنند؟

وقایع تابستان 1360

واقعه اول؛ ترور ناکام

گروهک تروریستی فرقان، اولین گروهک تروریستی بود که سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دست به اسلحه برد و ترور نیروهای انقلاب را شروع کرد.

این گروهک به سرکردگی اکبر گودرزی ترور 19 نفر از مقامات نظامی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی را از اردیبهشت 1358 شروع کرد این گروهک تروریستی نیز گروهک فرقان به رهبری اکبر گودرزی دست به اسلحه برد و 19 نفر از شخصیت‌های سیاسی و غیر سیاسی تراز اول انقلاب را ترور کرد.

این گروهک سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سید محمدولی قرنی، آیت‌الله مرتضی مطهری، دکتر محمد مفتح، آیت‌الله شیخ قاسم اسلامی، حاج مهدی عراقی و فرزندش را با موفقیت ترور کرد.

این گروهک برای ترور آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، آیت‌الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی و عباس امیرانتظام هم دست به اسلحه برد اما این ترورها ناموفق بود.

محل اختفای گودرزی در 18 دی 1358 لو رفت و او و همدستانش دستگیر و محاکمه شدند و در سوم خرداد 1359 به سزای جنایت‌هایشان رسیدند. بعد از این شوک، فرقان نیمه خاموش شد اما از بین نرفت. چند ماه بعد روح اکبر گودرزی و یاران اعدامیش در بدن چند عضو و هوادار رده دوم و سومش حلول کرد و «رهروان فرقان» متولد شد و چند عملیات تروریستی جدید هم به دست آنان انجام داد.

آیت‌الله شیخ قاسم اسلامی و آیت‌الله سید علی خامنه‌ای جزو اولین ترورهای این گروهک تروریستی بودند که ترور اول موفق اما ترور دوم ناموفق بود.

ماجرای شهادت‌های تابستان 1360 چه بود؟

شرح ماجرا

محمد متحدی معروف به مهدی متحدی و امیرمسعود تقی‌زاده دقایقی قبل از افطار نیمه ماه رمضان سال 1360 زنگ خانه شیخ قاسم را زدند و شیخ که برای گرفتن وضو در حیات خانه بود در را باز کرد و به محض باز شدن درِ حیات تیرباران شد و سه گلوله به مغز، چشم و دستانش اصابت کرد و جسم بی‌جانش نقش بر زمین شد و روحش در آغوش مولای متقیان علی (ع) آرام گرفت.

نفر بعد، آیت‌الله سید علی خامنه‌ای نماینده امام در شورای عالی دفاع بود که در تاریخ شنبه 6 تیر 1360 در حال سخنرانی بعد از نماز عصر در مسجد ابوذر تهران بود، از طریق بمب دست‌ساز جاساز شده در رادیو ترانزیستوری مورد سوء قصد قرار گرفت اما این ترور ناموفق ماند و به تاندون‌های دست راستش ایشان آسیب وارد شد و ایشان زنده ماند.

نماینده امام در شورای عالی دفاع که ساعاتی قبل از جبهه‌های جنگ به تهران برگشته بود برای ارائه گزارش نزد امام خمینی رفت. ایشان سپس جماران را به سمت جنوب شهر ترک کرد. برنامه هفتگیِ ایشان در روزهای شنبه، حضور در مسجد ابوذر واقع در خیابان فلاح تهران و اقامه نماز ظهر و عصر و سخنرانی برای نمازگزاران بود.

ایشان بعد از نماز عصر پشت میزی بزرگ رو به جمعیت ایستاد و خطاب به نمازگزاران درباره جایگاه زن در اجتماع آغاز سخن گفت.

نماینده امام در شورای عالی دفاع در حال بیان این جملات بود که «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من می‌خواهم به بخشی از آن‌ها پاسخ بدهم.»

در همین حین کاغذهایی از سمت نمازگزاران دست به دست شد تا برای پرسیدن شدن به دست آیت‌الله خامنه‌ای برسد. هنوز دقایقی از شروع سخنان ایشان نگذشته بود که رادیوی ترانزیستوری بزرگی که یک جای نوار برای ضبط صدا داشت از انتهای مسجد در دست جوانی با قد متوسط، موهای فرفری، کت و پیراهن چهارخانه صورتی به تن با ته‌ریش به محل سخنرانی نماینده امام در شورای عالی دفاع آورده شد و مرد جوان با فشار دادن دکمه ضبط صوت آن را روشن کرد و بعد از اطمینان از روشن بودن آن، روی میز گذاشت و به سرعت از شبستان مسجد خارج شد.

سخنان آیت‌الله خامنه‌ای ادامه داشت که ناگهان بلندگوی مسجد شروع به سوت کشیدن کرد و ایشان با قطع سخنانش خطاب به مسوول صدای مسجد گفت: «آقا این اگر آمپلی فایر است، خاموشش کنید. یک بلندگوی روراست بگذارید صدا ندهد.» و البته قدری پشت بلندگو جابه‌جا شد و به سمت چپِ میکروفن رفت تا شاید صدای سوت بلندگو قطع شود که نشد.

نماینده امام در شورای عالی دفاع موضوع سخنانش را زن در جامعه تعیین کرد و مشغول بیان این جملات بود که «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه‌ی جوامع بشری نه فقط در بین عرب‌ها، مظلوم بود. نه می‌گذاشتند درس بخواند، نه می‌گذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدان‌های …» که ناگهان رادیوی مقابلش منفجر شد و فضای شبستان مسجد در شوک انفجار فرو رفت.

یک روز بعد این واقعه، فاجعه‌ای بزرگ‌تر رقم خورد.

ماجرای شهادت‌های تابستان 1360 چه بود؟

واقعه دوم؛ انفجار حزب جمهوری

هرج و مرج خیابانیِ گروهک تروریستی منافقین در روزهای 30 و 31 خرداد 1360 که در اعتراض به عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل نیروهای مسلح و در اعتراض و مخالفت با رای مجلس به عدم کفایت سیاسی او انجام شد، موجب دمیدن در آتش اختلافات سیاسی و دامن زدن به ناآرامی‌های ماههای ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، شدت گرفتن موجِ ترور مردم عامی و چهره‌ها و شخصیت‌های تاثیرگذار انقلاب شد.

سعید شاهسوندی از اعضای اصلی و سابقه‌دار سازمان منافقین و از هم‌رزمان محمدرضا کلاهی، تروریستی که دفتر حزب جمهوری اسلامی واقع در چهارراه سرچشمه تهران منفجر کرد، خود در سال 1367 از این گروهک تروریستی جدا شد. وی سالها بعد به تشریح نقشه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط هم‌زمان منافقش پرداخت.

وی گفت: «شامگاه 7 تیر 1360 اولین و بزرگ‌ترین عمل مسلحانه سازمان مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی رقم خورد. «انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی»

شب عملیات، علی زرکش، علیرضا معدنچی، احمد شادبختی و همسرش، محمدعلی جابرزاده‌ انصاری، من و همسرم همگی از اعضای سازمان در خانه‌ای مخفی در اول اتوبان عباس‌آباد حضور داشتیم.

زرکش خبر عملیات را به تعدادی از ما داد و گفت: «امشب منتظر یک خبر هستیم. امشب بشین پشت دستگاه صامت و منتظر یک خبر باش.» ما از طریق دستگاه شنود بی‌سیم پاسداران و کمیته‌ها به‌گوش بودیم. وقتی ما خبر را شنیدیم، از انفجارات و شنودهایی که می‌آمد، فهمیدیم که داستان چیست.

شاخص پیروزی عملیات، کشته شدن «آیت‌الله بهشتی» بود. بمب در زیر تریبون سخنرانی ایشان کار گذاشته شده بود. ساعت 9 شب انفجار صورت گرفت. شدت موج انفجار و کهنه بودن ساختمان باعث فرو ریختن سقف و ریزش آوار بود. بیشترین تلفات نیز ناشی از ریزش آوار بود.

با انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و کشته و مجروح شدن صدها نفر از مقامات عالی‌رتبه، سیکل معیوب و دایره شیطانی خشونت و خشونت متقابل بسته شد.

درست در فردای هفتم تیر، من و سه نفر دیگر به عنوان گروه موسس «رادیو مجاهد» بنا به دعوت دکتر قاسملو عازم دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان شدیم. چند هفته بعد فردی به جمع ما پیوست. ظاهری نجیب و آرام و روحیه‌ای تشکیلاتی و اجرایی داشت.

هویت او برای همه مشخص نبود. او با نام تشکیلاتی «کریم رادیو» در بخش فنی رادیو مجاهد سازماندهی شد. او کسی جز «محمدرضا کلاهی» عامل انفجار هفتم تیر نبود. آخرین شنیده‌های من در مورد او این است که در روند تحولات ایدئولوژیکی درون سازمان مجاهدین خلق، مساله‌دار شد و حتی شنیدم که از سازمان کناره گرفته و در حاشیه است.»

حذف 73 فرمانده و یار انقلاب

مجمع عمومی حزب جمهوری اسلامی به دبیرکلی دکتر سید محمد بهشتی راس ساعت 20:30 هفتم تیر 1360 در سالن اجتماعات دفتر حزب واقع در چهارراه سرچشمه تهران چهارراهی نزدیک میدان بهارستان، مدرسه شهید مطهری و ساختمان مجلس شورای اسلامی با موضوع شرایط اقتصادی و تورمی کشور تشکیل شد.

دکتر بهشتی دقایقی پس از آغاز جلسه حزب مشغول پاسخ به سوالات حاضران و مسائل روز شد. با جدی شدن سخنان سوال‌کنندگان به پیشنهاد برخی اعضای حزب دستورکار مجمع تغییر کرد. با موافقت اکثریت حاضران بررسی دلایل مجلس شورای اسلامی برای رای به عدم کفایت سیاسی سید ابوالحسن بنی‌صدر و عزل او از ریاست جمهوری که با حکم امام خمینی از اول تیر از ریاست جمهوری عزل شد، جایگزین دستورکار قبلی شد.

عمق جنایت

در میان اعضای حاضر در مجمع عمومی 27 نماینده مجلس، چهار وزیر دولت موقت حجت‌الاسلام محمدرضا مهدوی‌کنی و 12 معاون وزیر حضور داشتند. علاوه بر این افراد 29 نفر دیگر از اعضای روحانی و غیرروحانی حزب و کارکنان دفتر حزب هم حضور داشتند که پس از انفجار دو بمب در ساعت 21 همه آنان به شهادت رسیدند.

بمب‌گذار شخصی به نام محمدرضا کلاهی با چهره‌ای مظلوم، صورتی با محاسن بلند و از کارکنان دفتر حزب جمهوری اسلامی بود که بعدا مشخص شد از نیروهای نفوذی سازمان منافقین در دفتر نخست‌وزیری و حزب جمهوری اسلامی است. او دو بمب کنترل شده یکی زیر میکروفن جلوی سید محمد بهشتی و دیگری داخل ساکی بزرگ در کنار ستونی با تیرک چوبی کار گذاشت و از سالن خارج شد.

ماجرای شهادت‌های تابستان 1360 چه بود؟

واقعه سوم؛ حذف رجایی و باهنر

خباثت‌های گروهک تروریستی منافقین دامن رجایی و نخست‌وزیرش را گرفت. محمدعلی رجایی و حجت‌الاسلام محمدجواد باهنر 70 روز بعد از ترور اعضای حزب جمهوری اسلامی و در حالی که تنها 28 روز عهده‌دار مسوولیت دولت شده بودند در 8 شهریور 1360 به دست مسعود کشمیری دبیر وقت شورای امنیت ملی ترور شدند.

ساعت 14 و 45 دقیقه 8 شهریور 1360 جلسه شورای عالی امنیت ملی کشور در طبقه اول ساختمان نخست‌وزیری در خیابان پاستور تهران تشکیل شد. محمدجواد باهنر، رییس جلسه بود. جلسه شورای امنیت ملی کشور به صورت هفتگی روزهای یکشنبه تشکیل می‌شد.

در این جلسه علاوه بر رجایی و باهنر، سرهنگ موسی نامجو وزیر دفاع، هوشنگ وحید دستجردی رییس وقت شهربانی کشور، خسرو تهرانی مسؤول اطلاعات نخست‌وزیری، مسعود کشمیری دبیر شورای عالی امنیت ملی، وزیر کشور، فرمانده ژاندارمری، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست‌وزیری، یوسف کلاهدوز فرمانده سپاه پاسداران، سرتیپ شرف‌خواه معاون نیروی زمینی، سرهنگ اخیانی معاون ژاندارمری و سرهنگ کتیبه رییس وقت اداره دوم ارتش نیز حضور داشتند.

به محض انفجار بمب باهنر و رجایی و دفتریان و یک فرد ناشناس که در بخش بیرونی ساختمان نخست‌وزیری عبور می‌کرد بر اثر شدت انفجار به شهادت رسیدند. شش روز بعد از انفجار هوشنگ وحید دستجردی رییس وقت شهربانی کشور نیز در اثر شدت جراحات ناشی از انفجار به شهادت رسید.

شدت انفجار نخست‌وزیری به حدی بود که در دقایق اولیه هیچ‌کس نمی‌توانست شهدا را از مجروحان تشخیص دهد.

تنها عضو خانواده رییس‌جمهور که از چند روز قبل بنا بر توصیه امام و مقامات امنیتی در یکی از واحدهای مسکونی نهاد ریاست‌ جمهوری سکونت کرده بودند صدای انفجار را شنید و خودش را به نزدیکی محل انفجار رساند. صدای انفجار به حدی مهیب بود که «کمال» پسر 13 ساله رجایی را به نهاد ریاست جمهوری کشاند. او از دور شاهد تخریب ساخمان نهاد و زبانه کشیدن شعله‌های آتش بود. کمال سراسیمه به عاتقه صدیقی مادرش تلفن زد و ماجرا را برایش شرح کرد.

پیکرهای خونین، متلاشی و سوخته رییس‌جمهور و نخست‌وزیر به بیمارستان انقلاب منتقل شد و با اطمینان از به شهادت رسیدن رجایی و باهنر به سردخانه بیمارستان منتقل شدند و مردم ایران به فاصله یک ماه بعد از جنایت خونین انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 7 تیر 1360 در چهارراه سرچشمه تهران، بار دیگر عزادار شدند، این بار میدان پاستور و انفجار ساختمان نخست‌وزیری.

دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی به خصوص مجری اهداف جنایتکارانه آنان بعد از این فاجعه دست از کار نکشیدند بلکه قبل و بعد از به شهادت رساندن یاران و رهبران انقلاب دست به ترور بزرگانی چون محمد علی قاضی طباطبایی، سید اسدالله مدنی، محمد صدوقی، سید عبدالحسین دستغیب، عطاءالله اشرفی اصفهانی که به شهدای محراب معروف شدند، زدند.

علاوه بر آن نیروهای نفوذی سازمان منافقین در طول 8 سال جنگ تحمیلی چه در پشت جبهه‌های خودی و چه در سنگر ارتش بعث عراق، با انجام عملیات‌های مسلحانه و اطلاعاتی بسیار، بخش قابل توجهی از رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس را به شهادت رساندند.

منابع:

بنیاد نشر آثار و اندیشه های استاد شهید دکتر سیدمحمد بهشتی

مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بازخوانی 24 ترور پس از پیروزی انقلاب اسلامی

واحد مرکزی خبر، مصاحبه حجت الاسلام و المسلمین سید علی خامنه ای، بیمارستان قلب

فوزی، یحیی؛ تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، 1380- 1357، تهران، چاپ و نشر عروج، 1387

منبع: ایسنا

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *