پاشنه آشیل اقتصاد آمریکا

پاشنه آشیل اقتصاد آمریکا
خلاصه اخبار

دنیای‌اقتصاد – گروه اقتصاد بین‌الملل :

در شرایطی که صحنه سیاست در آمریکا هر روز مسموم‌تر می‌شود، اقتصاد این کشور همچنان عملکرد درخشانی دارد و درحالی‌که کمتر از ۲۰روز دیگر انتخابات در این کشور برگزار می‌شود، دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان هیچ‌گاه به این میزان نسبت به یکدیگر بی‌اعتماد نبوده و با هم اختلاف نداشته‌اند. از منظر اکونومیست، در پس این شرایط تیره‌وتار سیاسی، پرسشی که مطرح می‌شود آن است که آیا این استحکام اقتصادی حیرت‌انگیز همچنان پایدار خواهد ماند؟

طی سه دهه گذشته، آمریکا سایر کشورهای ثروتمند جهان را با قدرت پشت سر گذاشته است. در سال1990، اقتصاد آمریکا سهمی در حدود دو پنجم تولید ناخالص داخلی کشورهای گروه هفت را در اختیار داشت، اما امروز این میزان به نصف رسیده است. میزان تولید سرانه این کشور در حال حاضر حدود 30درصد بیشتر از اروپای غربی و کانادا و 60درصد بیشتر از ژاپن است؛ فاصله‌ای که از 1990 تقریبا دو برابر شده است. اخیرا چین نیز عقبگرد داشته است و تولید ناخالص داخلی اسمی این کشور که در سال‌های پیش از همه‌گیری کرونا به سرعت به آمریکا نزدیک می‌شد، از حدود سه‌چهارم تولید ناخالص داخلی آمریکا در سال2021 به دوسوم آن کاهش یافته است. این عملکرد خوب اقتصادی اما امروز در معرض خطر است. ازآنجا‌که صحنه سیاست در آمریکا دوقطبی‌تر شده است، کامالا هریس و دونالد ترامپ، دو نامزد ریاست‌جمهوری، به جای تمرکز بر افزایش سهم آمریکا از کیک اقتصاد، تنها بر سیاست‌هایی تمرکز می‌کنند که از حامیان حزبی آنها محافظت می‌کند. البته آمریکا قرار نیست به زودی سلطه اقتصادی خود را از دست بدهد. اما دیر یا زود، این عرصه پوسیده سیاست بهای سنگینی را بر ایالات متحده تحمیل خواهد کرد و در آن زمان تغییر مسیر دشوار خواهد بود.

برای اینکه بتوان فهمید که چرا این اتفاق در حال وقوع است، ابتدا باید عوامل موفقیت آمریکا را در نظر گرفت. مزیت‌های ذاتی نقش مهمی داشته‌اند. آمریکا کشور بزرگی است که دارای منابع عظیم انرژی است. برآورد می‌شود که انقلاب نفت شیل عامل یک‌دهم رشد اقتصادی آمریکا از اوایل دهه2000 بوده است. در عین ‌حال، سیاستگذاری‌ مناسب نیز مهم بوده است. آمریکا مدت‌هاست با تسهیل مقررات و تصمیم‌گیری سریع و سخاوتمندانه برای افزایش هزینه‌های عمومی در هنگام وقوع بحران خو گرفته است. اگرچه ارائه بسته‌های بزرگ محرک اقتصادی در طول همه‌گیری کووید باعث افزایش تورم در این کشور شد، اما رشد اقتصادی 10درصدی را نیز در سال2020 تضمین کرد، نرخی که سه برابر سرعت رشد اقتصادی سایر اعضای گروه هفت بود. در مقابل، اقتصاد آلمان که در افزایش هزینه‌کرد عمومی خست به خرج می‌دهد، برای دومین سال متوالی رکود را تجربه می‌کند.

چرخه مطلوب

ترکیب این عوامل منجر به شکل‌گیری یک «چرخه مطلوب» قدرتمند شده است. بخش خصوصی پویا در آمریکا، مهاجران، ایده‌ها و سرمایه‌گذاری را جذب می‌کند و پویایی بیشتری ایجاد می‌کند. این کشور نه ‌تنها میزبان بزرگ‌ترین صنایع فضایی جهان است، بلکه غول‌های اینترنتی و بهترین استارت‌آپ‌های هوش مصنوعی را نیز در خود جای ‌داده است. ارزش بازار هفت شرکت بزرگ فناوری این کشور بیشتر از مجموع ارزش بورس‌های بریتانیا، کانادا، آلمان و ژاپن است. ازآنجا‌که دلار یک ذخیره ارزی مطلوب در جهان محسوب می‌شود، سرمایه‌گذاران اشتهای زیادی برای خرید اوراق بدهی آمریکا دارند. سایر کشورها در مواقع بحرانی به سمت اوراق خزانه آمریکا هجوم می‌آورند؛ امری که به دولت این کشور اجازه می‌دهند تا بسته‌های بزرگ حمایتی برای نجات اقتصاد ارائه دهد.

تا کنون، وضعیت رو به وخامت در صحنه سیاست آمریکا تاثیر چندانی بر اقتصاد نداشته است. در طول هشت سال گذشته، ترامپ و جو بایدن به حمایت‌گرایی و مداخله‌گری، به نام کمک به کارگران کارخانه‌ها و با تحمیل هزینه گزاف به کل اقتصاد، دست زده‌اند. با توجه به گستردگی و عظمت اقتصاد آمریکا، اقتصاد این کشور به‌رغم این فشارها واژگون نشده است و محرک‌های اقتصادی برای سال‌های متمادی، نقش تقویت‌کننده اقتصاد این کشور را ایفا کرده‌اند. با این ‌حال، اقتصاد مصون از سیاست نیست و درحالی‌که دودستگی در این کشور رو به افزایش است، هریس و ترامپ وعده اجرای سیاست‌های مخرب‌تری را می‌دهند.

هر دو نامزد مستعد آن هستند که با حمایت از برخی شرکت‌ها به بهای آسیب وارد کردن به برخی دیگر، نیروهای بازار را که به ‌خوبی به اقتصاد آمریکا خدمت کرده‌اند، مختل می‌کنند. آنها همچنین ممکن است دامنه حمایت دولت از اقتصاد را در مواجهه با بحران‌های آتی محدود کنند. هر دو نامزد وعده معافیت‌های مالیاتی و بخشش‌های مالی بیشتر را می‌دهند. هریس قصد دارد که بیشتر برای خانواده‌ها خرج کند. ترامپ برای همه چیز از وام خودرو گرفته تا اضافه‌کاری وعده معافیت‌های مالیاتی می‌دهد. با این ‌حال، هیچ‌کدام از آنها برنامه‌ای برای مهار کسری بودجه ندارند که اکنون به حدود 6درصد تولید ناخالص داخلی رسیده است؛ سطحی که معمولا فقط در زمان جنگ یا رکود دیده می‌شود. تامین مالی کنترل‌نشده از محل افزایش کسری بودجه می‌تواند سرمایه‌گذاری خصوصی را تضعیف و اعتماد به اوراق بدهی آمریکا به‌عنوان یک دارایی بدون ریسک را تخریب کند.

البته ترامپ خطر بزرگ‌تری برای اقتصاد فوق‌العاده آمریکا محسوب می‌شود. او از اعمال تعرفه‌های ویرانگر بر واردات و آغاز برنامه‌های بزرگ برای اخراج میلیون‌ها غیرشهروندی که بسیاری از آنها سال‌هاست به‌طور کامل در بازار کار جذب شده‌اند، صحبت می‌کند. او درباره نهادها، از جمله فدرال‌رزرو و حاکمیت قانون، نگاه غیرمسوولانه‌ای دارد. اگر استقلال این دو نهاد تضعیف شود، آمریکا دیگر استعدادها و پولی را که برای ادامه پیشروی بی‌امان خود نیاز دارد، جذب نخواهد کرد. رشد اقتصادی یک حق مسلم نیست، بلکه موهبتی است که باید آن را گرامی داشت و از آن محافظت کرد. اگر قرار باشد در نقطه‌ای آن چرخه مطلوبی که اقتصاد آمریکا را به جلو می‌برد، معکوس شود، آن زمانی خواهد بود که ریشه مسمومیت عالم سیاست عمیق شده باشد. مشخص نیست که ایده‌های یک رئیس‌جمهور قبل از آغاز فروپاشی اقتصاد باید چقدر بد شده باشد. این «نقطه عطف» ممکن است فردا یا حتی طی چهار سال آینده فرا نرسد. اما با هر اشتباهی که سیاستمداران مرتکب می‌شوند، آمریکا یک‌ گام دیگر به آن نقطه نزدیک‌تر می‌شود.

منبع: دنیای اقتصاد

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *