سنجش دوقطبی فقر و ثروت در جهان عرب
نویسنده:پاول مکدیسی، استاد اقتصاد دانشگاه اتاوا
ترجمه دکتر مهرداد مقصودلو
نابرابری در جهان عرب فقط مسالهای درباره فقر شدید یا ثروت شدید نیست، مشکل جدی وجود ثروت شدید در کنار فقر شدید است. این مقاله از منظر تحلیل فقر و پلوتونومی (تمرکز ثروت در دستان گروهی اندک) قطببندی شدید بین فقرا که از طردشدگی و محرومیت رنج میبرند و افراد بسیار ثروتمند را که قدرت و نفوذ زیادی در نظامهای اقتصادی و سیاسی دارند، نشان میدهد.
بهطور خلاصه، دیدگاه ابنخلدون مورخ قرن چهاردهم به ما یادآوری میکند که وقتی ثروت از راههای ناعادلانه در دست عده معدودی متمرکز شود، بیثباتی ناشی از آن میتواند پایههای کشور را بلرزاند.
شواهد نابرابری شدید در کشورهای عربی، بهویژه لبنان، بر لزوم انجام سیاستهایی تاکید دارد که فقط به دنبال کاهش فقر نیست. این سیاستها باید قدرت و نفوذ شدید افراد ثروتمند را در جهت ایجاد جامعهای عادلانهتر و باثباتتر مهار کند.
سیاستگذاران باید فورا عوامل سیستماتیک عامل بروز دوگانگی فقر شدید در مقابل ثروت هنگفت، بهویژه ساختارهای حکمرانی مبتنی بر بهرهکشی را مورد بررسی قرار دهند که سبب نیکبختی عده معدودی شده است؛درحالیکه اکثریت مردم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند. فقر و پلوتونومی، اگراصلاحاتی که هر دو سر طیف را دربربگیرد اعمال نشود، به ناآرامیهای اجتماعی و بیثباتی بیشتر و احتمالا عمیقتری منجر خواهد شد.
نابرابری در جهان عرب فقط مساله فقر یا ثروت شدید نیست، بلکه وجود همزمان فقر شدید و ثروت هنگفت مشکلی جدی است. در زمینه اقتصاد رفاه کاربردی، دو زیرشاخه بهطور معمول به صورت مجزا عمل میکنند که هرکدام بینشهای مهمی را ارائه میدهند، اما تنها بخشی از مشکل را نشان میدهند.
تحلیل فقر بر پایینترین سطح توزیع درآمد متمرکز است و بر لزوم پرداختن به شدیدترین اشکال محرومیت و طرد اجتماعی تاکید دارد. از منظر عدالت اجتماعی، این رویکرد به موانع سیستماتیکی اشاره میکند که فقیرترین افراد را در چرخههای محرومیت به دام میاندازد و مداخلات هدفمند را برای بازگرداندن عدالت و حفظ کرامت انسانی ضروری میسازد.
از سوی دیگر، تحلیل پلوتونومی (اصطلاحی که در سال2015 توسط Makdissi و Yazbeck، مطرح شده) برای اندازهگیری تمرکز ثروت بر بالاترین سطح توزیع درآمد متمرکز است. در این دیدگاه چگونگی تمرکز ثروت در میان گروه کوچکی از نخبگان و تاثیر آن بر توزیع کلی منابع مورد بررسی قرار میگیرد.
تحلیل پلوتونومی بر اساس کار پیکتی (2003) شکل گرفته است که بر اهمیت مطالعه تمرکز درآمد و ثروت در اقشار بالای درآمدی تاکید میکند. نفوذ گسترده نخبگان، در اقتصاد، سیاست و هنجارهای اجتماعی، مطالعه سطح بالای هرم توزیع درآمد را برای درک پیامدهای گسترده نابرابری ضروری میسازد.
اگرچه نام افراد بسیار ثروتمند بسیاری از کشورها مشخص نیست، اما این موضوع از نظر اقتصاددان اهمیت چندانی ندارد. از دیدگاه معرفتشناسی و با پایبندی به آموزههای جان رالز درباره «حجاب جهل»، تحلیل دادهها از دیدگاه فردی باید صورت پذیرد که با موضوع پژوهش آشنایی و ارتباطی ندارد. اگر سیستمی به فردی اجازه میدهد که به چنین ثروتی دست یابد و این فرد فرصت انجام فعالیتهایی را داشته باشد که به تمرکز چنین حجمی از ثروت منجر شود، چرا باید این افراد از انجام آن خودداری کنند؟ اگر نهادهای کشوری اجازه چنین انباشت ثروتی را بدهند، باید بر اصلاح آن نهادها تاکید کرد؛ بهویژه اگر سیستم اجتماعی-اقتصادی ناشی از عملکرد چنین نهادهایی از نظر اجتماعی ناعادلانه تلقی شود.
وقتی این دو دیدگاه را با هم ترکیب کنیم چه اتفاقی میافتد؟ در اینجا، رویکردی اتخاذ میشود که رویکرد دوقطبیسازی سانسور شده نام دارد. براساس این رویکرد کشورهای عربی هم از منظر فقر و هم از منظر پلوتونومی با یکدیگر مقایسه میشوند. با انجام این مقایسه، دوقطبی شدیدی بین فقرا که از محرومیت و طرد اجتماعی رنج میبرند و افراد بسیار ثروتمند که قدرت و نفوذ بسیار زیادی در سیستمهای اقتصادی و سیاسی دارند، به تصویر کشیده میشود. این قطبی شدن شدید انسجام اجتماعی را تضعیف میکند و زمینه مناسبی برای ناآرامی و نارضایتی اجتماعی بهوجود میآورد که ثبات را تهدید میکند.
ابن خلدون در کتاب «مقدمه» هشدار داده است که کسب ثروت ناعادلانه توسط نخبگان حاکم و اخذ مالیات ظالمانه میتواند ارکان اقتصادی جامعه را متزلزل کند و به زوال نهایی منجر شود. دیدگاه ابنخلدون به ما یادآوری میکند که وقتی ثروت از راههای ناعادلانه در دست عده معدودی متمرکز میشود، بیثباتی ناشی از آن میتواند پایههای یک کشور را به لرزه درآورد.
چالش داده در جهان عرب
یکی از مشکلات اصلی در ترسیم تصویری از نابرابری، فقر و رفاه در جهان عرب، مساله مهم فقدان دادهها است. همانطور که آتامانوف و همکاران(2020) اشاره میکنند که میزان دسترسی به دادههای خانوار در کشورهای عرب، در مقایسه با دیگر کشورهای با سطح مشابهی از توسعه، بهطور قابل توجهی کمتر از حد انتظار است.
با توجه به این مساله، از طریق منابع جایگزین مشابه مقاله Makdissi et al, 2024)))عمل شده است. به این ترتیب که دادههای مربوط به کفایت درآمد از «عرب بارومتر» با اطلاعات مربوط به خانوارهای ثروتمند از «فهرست میلیاردرهای فوربس» ترکیب شده است.
معرفی شاخص دوقطبی شدید
برای نشان دادن پویاییهای دو سر طیف درآمدی، شاخص دوقطبی شدید بهصورت زیر تعریف میشود:
در اینجا، F توزیع تجمعی درآمد، HP (F) تعداد فقرا (سرشماری) و HR (F) تعداد میلیاردرها به ازای هر صدهزار نفر از جمعیت معرفی میشود.
شاخص α بهعنوان برآوردی از پلوتونومی در نظر گرفته شده است.ز مانی که α=0 است، هیچ نشانهای از پلوتونومی وجود ندارد و شاخص میزان فقر را نشان میدهد. وقتی که α=1 است، هیچ نشانه ای از فقر وجود ندارد. شاخص α برابر است با نسبت میلیاردرها در هر یکصد هزار نفر جمعیت کشور. وقتی α بین صفر و یک است، افزایش در α به معنای وجود پلوتونومی بیشتر است.
در نهایت، پارامتر نرمالیزه شده است که شاخص را بین مقادیر صفر و یک قرار میدهد. ما نسبت میلیاردرها را در هر صدهزار نفر از جمعیت در نظر گرفتیم که مطمئن بودیم در هیچ کشوری در دنیا این نسبت از یک بالاتر نیست؛ اگر ما نسبت را در هر 10هزار نفر از جمعیت در نظر میگرفتیم، در برخی موارد محدود، ولی نه در جهان عرب، ممکن بود نسبت از یک بالاتر برود.
تغییر مقادیر شاخص دوقطبی شدید α از کم به زیاد نشان میدهد که چگونه تغییر در موازنه بین فقر و پلوتونومی، رتبه کشورها را تغییر میدهد.
نتایج قابل توجه است. لبنان بهعنوان کشوری با وضعیت بهشدت قطبی کاملا مشخص شده است. در ابتدا، با مقدار کم شاخص پلوتونومی (α=0.2)، لبنان از نظر شاخص دوقطبی در میان کشورهای عربی در رتبه پنجم قرار دارد. با افزایش شاخص پلوتونومی به (α=0.4)، رتبه لبنان در رتبه پنجم باقی میماند، اگرچه فاصله بین لبنان و مصر (رتبه چهارم) کاهش مییابد.
زمانی که آلفا به 0.6 میرسد، تغییرات قابل توجهی را ایجاد میکند. مصر از موریتانی و مراکش از سودان پیشی میگیرند که نشاندهنده افزایش حساسیت به پلوتونومی است که در این کشورها شدیدتر است. اما لبنان مهمترین جهش را انجام میدهد و به بالای رتبهبندی صعود میکند و بالاتر از سایر کشورهای عربی قرار میگیرد. این تحول نشاندهنده دوقطبی شدید در لبنان است؛ بهویژه زمانی که وزن بیشتری به پلوتونومی داده میشود.
بین (α=0.6) و (α=0.8) رتبهبندی همه کشورها تثبیت میشود؛ ولی شکاف بین لبنان و سایر کشورها شدیدتر میشود. جایگاه لبنان بهطور قابل توجهی بالاتر از سایر کشورهاست که نشاندهنده تمرکز شدید ثروت در این کشور (در دست اقلیت) نسبت به فقر (شایع در بین اکثریت) است.
این افزایش رتبه برای لبنان با یافتههای اسواد (2023) مطابقت دارد که نشان میدهد این کشور یکی از نابرابرترین کشورهای جهان است. علت این وضعیت قطبیشده تا حدی ناشی از سیستم حکومتداری فرقهای لبنان است. این سیستم، نخبگان حاکم را قادر میسازد تا رانتهای کلان را به هزینه (فقیرتر کردن) اکثریت جمعیت کسب کنند و نابرابری را تشدید کنند.
همانطور که مکدیسی و همکاران (2024) خاطرنشان کردهاند، ساختارهای سیاسی لبنان از سوی سیستم واستا پشتیبانی میشود؛ جایی که رهبران شبهنظامی سابق پستهای حساس دولتی را به حامیان سیاسی خود واگذار میکنند و بهره گیری شدید رانت را تقویت و تحکیم میکنند.
بحران اقتصادی ریشهدار لبنان سطح فقر را بهشدت افزایش داده است؛ بهطوریکه از هر پنج لبنانی سه نفر در فقر زندگی میکنند. بانک جهانی (2021) تاکید کرده است که بحران مالی لبنان یکی از سه بحران شدید جهانی از اواسط قرن نوزدهم است.
بهرغم این مساله، اقلیت نخبه ثروتمند به زندگی لوکس خود ادامه میدهد؛ همانطور که مالبرانت در مقالهای در لوفیگارو شرح داده، سبک زندگیهای پرهزینه اقلیت ثروتمند لبنان که در رفاه زندگی میکنند و در پیستهای اسکی 800دلار برای یک بطری مشروب میپردازند، بسیار متمایز از وضعیت فروپاشی اقتصادی است که اکثریت جمعیت این کشور در آن دست و پا میزنند.
نتیجه: قطبی شدن نگرانکننده لبنان
افزایش چشمگیر شاخص دوقطبی شدن شدید لبنان بهدلیل افزایش شاخص پلوتونومی، روند نگرانکننده نابرابری و بیعدالتی اجتماعی را تسریع میکند. ترکیبی از فقر گسترده و تمرکز ثروت فزاینده، ثبات کشور را در معرض تهدیدی جدی قرار داده است.
سیاستگذاران باید فورا عوامل سیستماتیک مسبب این دوگانگی، بهویژه ساختارهای حکمرانی مبتنی بر بهرهکشی را مورد بررسی قرار دهند که سبب نیکبختی عده معدودی شده است؛ درحالیکه اکثریت مردم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند. بدون اصلاحاتی که هر دو سر طیف را دربرگیرد، فقر و پلوتونومی، ناآرامیهای اجتماعی و بیثباتی بیشتر و احتمالا عمیقتری را به دنبال خواهد داشت.
هرچند لبنان یک مورد بسیار افراطی است، ولی در کشورهایی مانند مصر و مراکش نیز حرکت به سمت پلوتونومی شتاب گرفته است و نشان میدهد که دوقطبی بین فقرا و ثروتمندان در سطح منطقه در حال گسترش است. اما بهدلیل فقدان اطلاعات جزئی و دقیق، ترسیم تصویر دقیق از فقر و ثروت شدید در این کشورها ناممکن است.
در این تحلیل مرز ثروت (برای مشخص کردن قشر میلیاردر) یکمیلیارد دلار تعیین شده است؛ اما نوسانات قابل توجهی درکشورهایی مانند کویت مشاهده میشود. در کویت برخی افراد وارد فهرست میلیاردرها میشوند و از آن خارج میشوند. این تحرک نشان میدهد که انباشت ثروت شدید در سطح صدها میلیون دلار احتمالا پدیدهای رایج در همه کشورهای مورد مطالعه ماست؛ اما در دادههای ما نشان داده نشده است.
این تغییرپذیری و نبود تفکیک دقیق ثروت نشان میدهد که دامنه کامل تمرکز ثروت و تاثیرات آن ممکن است حتی بیشتر از آن چیزی باشد که دادههای فعلی نشان میدهند. دادههای جامع و دقیق برای درک کامل میزان تمرکز ثروت هنگفت و قطبی شدن جامعه ضروری است.
در پایان، باید گفت که رویکرد دوقطبیسازی سانسور شده نتایج ارزشمندی درباره نابرابری شدید در کشورهای عربی، بهویژه لبنان ارائه میکند و بر لزوم انجام سیاستهایی تاکید دارد که فقط به دنبال کاهش فقر نیستند. این سیاستها، باید به مهار قدرت و نفوذ افراد ثروتمند در جهت ایجاد جامعهای عادلانهتر و باثباتتر نیز توجه داشته باشند.
منبع: دنیای اقتصاد