دریافت مالیات به روش داروغه ناتینگهام؟! / شقاقی: از جامعه فقیر چه مالیاتی میخواهید بگیرید؟
یک اقتصاددان هشدار میدهد: دولت بداند که اگر تورم یکی دو سال دیگر ادامه پیدا کند، موجب حذف کامل طبقه متوسط جامعه خواهد شد.
مریم فکری: اعداد و ارقام بودجه 1403 این روزها موجی از انتقاد را نهتنها در میان اقتصاددانان، بلکه مردم عامی ایجاد کرده است. از افزایش حقوق 18 درصدی کارمندان که فاصله 27.5 درصدی با تورم دارد، تا رشد حدود 50 درصدی مالیاتها. بر همین اساس، چند روزی است که کلماتی چون دریافت مالیاتها به سبک داروغه ناتینگهام بر سر زبانها افتاده است.
به باور اقتصاددانان، در 5، 6 سال اخیر با تورمهای بالا، جامعه فقیر شده است. بر همین اساس، این سوال مطرح است که دولت از جامعه فقیر چه مالیاتی میخواهد بگیرد؟
ساختار بودجه تغییر نکرده است
در همین خصوص وحید شقاقی، اقتصاددان در گفتوگو با خبرگزاری خبرآنلاین در تحلیل اعداد و ارقام لایحه بودجه سال 1403 میگوید: ساختار بودجه متاسفانه تغییری نکرده است. دولت در برنامه هفتم توسعه گفته بود که بودجهریزی از ابتدای برنامه، برنامهمحور و عملیاتی خواهد بود، ولی با توجه به اعداد و ارقامی که منتشر شده است، کلیت بودجه حکایت از تغییر ساختار بودجه ندارد.
وی میافزاید: من از دستگاههای مختلف که پرسوجو کردم، متوجه شدم همچنان روش بودجهریزی مثل سنوات گذشته و مبتنی بر چانهزنی و درصدی افزایشی است. این در حالی است که در برنامه هفتم اشاره شده که باید بودجهریزی، برنامهمحور و عملیاتی باشد. یعنی دستگاههای اجرایی باید برای دریافت بودجه یا تعیین بودجه سال آینده، برنامه داشته باشند. حالا این اتفاق نیفتاده و همچنان برای من هم این شبهه وجود دارد که چرا دولت در لایحه برنامه هفتم گفته بودجه مبتنی بر برنامه و عملکرد خواهد بود، ولی همچنان در بودجه سال 1403 مثل دورههای گذشته عمل شده است.
این اقتصاددان عنوان میکند: عملا باید گفت ساختار بودجه دگرگون نشده و وقتی هم ساختار بودجه را دگرگون نمیکنید، مسایل و مشکلات مثل بودجههای گذشته پابرجا خواهد بود و ابهامها هم به همین ترتیب وجود دارد.
تبدیل واحد ارزی به یورو، معنای دلارزدایی ندارد
شقافی متذکر میشود: یکی از مسایلی که همیشه اقتصاددانان روی آن تاکید داشتند، لزوم تفکیک بودجه ریالی و بودجه ارزی بود. این یک بحث بسیار درستی است و بسیاری از اقتصاددانان و حتی مراکز پژوهشی کشور تاکید دارند که بهتر است بودجه ریالی از بودجه ارزی جدا شود. یعنی بودجه ریالی مبتنی بر مالیات و سایر درآمدهای ریالی باشد؛ بودجه ارزی هم مبتنی بر درآمدهای حاصل از صادرات نفت و دیگر درآمدهای ارزی باشد. در عین حال، بودجه ارزی صرفا برای پروژههای عمرانی و توسعه زیرساختها هزینه شود و بودجه ریالی هم صرفا برای اداره دستگاههای اجرایی و هزینههای جاری دولت باشد.
وی تصریح میکند: این، یک گزاره بسیار منطقی است و تقریبا جزو موارد نادری است که اقتصاددانان روی آن اجماع دارند، اما همچنان روندهای گذشته ادامه دارد و هیچ تفکیکی بین بودجه ریالی و دلاری نمیشود.
این اقتصاددان ادامه میدهد: حالا امسال به جای دلار، نرخ ارز را به یورو آوردهاند که این هم اتفاق خاصی نیست. تبدیل واحد ارزی از دلار به یورو، مفهوم دلارزدایی ندارد. اصلا دلیل آن را هم نمیدانم که برای چه این کار را انجام دادند.
شقاقی با بیان اینکه عملا درآمدهای ارزی ما باید تبدیل به ریال شود و اصلا درآمدهای ارزی ما دلاری است، تاکید میکند: من اصلا ذهنیتی ندارم که این اتفاق برای چه رخ داده است و هیچ مفهومی هم ندارد. ذهنیت دولتمردان از تبدیل واحد ارزی از دلار به یورو، شاید صرفا یک حالت نمادین داشته باشد، چون هیچ مفهوم اقتصادی از دل آن خارج نمیشود؛ نه مفهوم دلارزدایی را میرساند و نه دارای یک بار استراتژی اقتصادی است. فقط صرفا یک تغییر نمادین است.
وی یادآور میشود: من دیدم آقای همتی هم توییت زده بود که این کار، هیچ بار مفهومی در اقتصاد ندارد و صرفا یک حالت نمادین میتواند داشته باشد.
رشد مالیاتها نگرانکننده است
این اقتصاددان با اشاره به رشد عجیب درآمدهای مالیاتی در لایحه بودجه سال آینده، میگوید: در حوزه مالیاتها، رشد بالایی ایجاد شده است، ولی واقعا نگران هستم.
وی میافزاید: در دنیا بیش از 80 درصد بودجه دولتها از مالیات است و مالیات، سهم بسیار مهمی را در بودجه دولتها دارد. ولی نکته اینجاست که در دنیا وقتی مالیات پرداخت میشود، دولت باید گزارش عملکرد مصرف مالیات را بدهد. در عین حال، بهرهوری و کارآمدی نظام اداری بالاست. یعنی وقتی مالیات به دولت میدهید، خیالتان راحت است که یک نظام اداری چابک و کارآمد با بهرهوری بالا وجود دارد و به همین دلیل، مالیاتهای پرداختی، سوخت نمیشود. در کنار اینها، فساد، اختلاس و رانت در سیستم اداری وجود ندارد و هر مالیاتی که پرداخت میشود، مردم میدانند به صورت شفاف و کارآمد هزینه خواهد شد. بر این اساس، مردم وقتی مالیات میدهند، از سه زاویه خیالشان راحت است و اتفاقا میل و انگیزه به پرداخت مالیات هم وجود دارد.
شقاقی ادامه میدهد: حالا بسیار فرق است بین اینکه شما مالیات پرداخت کنید و نگران باشید که این مالیات شما ممکن است با فساد از بین رود، یا به صورت غیربهرهور در یک نظام غیربهرهور و غیرکارآمد هزینه شود. این مساله در کشورهایی که نظام مالیاتی سختگیرانه دارد، رعایت شده است.
این استاد دانشگاه عنوان میکند: مساله دوم این است که در کشورهایی که نسبت مالیات به تولید، اعداد بالایی است، دولت متقابل این مالیات، خدمات ویژهای ارائه میدهد. مثلا در کشورهای اسکاندیناوی، خدمات آموزشی، بهداشتی، نگهداری از سالمندان، تامین دارو و بسیاری از خدمات مبتنی بر دولت رفاه ارائه میشود. یعنی میدانید که وقتی مالیات میدهید، دولت با این مالیات، خدمات باکیفیت و با پوشش کامل ارائه میدهد. پس به راحتی در این کشورها، مردم مالیات با نرخهای بالا میدهند، ولی دولت در مقابل آن، خدمات بسیار ممتاز و ویژهای میدهد.
شقاقی تصریح میکند: موضوع سوم، هزینهکرد مالیاتها است. واقعیت این است که وقتی دولت، نسبتها و پایههای مالیاتی را گسترش میدهد، مردم خواستار این هستند که دولت گزارشی از هزینهکرد مالیاتها بدهد.
وی متذکر میشود: در دنیا این سه مساله را حل کردهاند؛ این در حالی است که در کشور ما اتفاق دیگری میافتد. من در حال حاضر واژگانی مثل داروغه ناتینگهام را میشنوم. دلیل این حرفها این است که دولتهای ما غیربهرهور هستند، یعنی بهرهوری منفی یا پایین دارند. در عین حال، دولتها غیرشفاف هستند و فساد و ناکارآمدی حاکم است.
این اقتصاددان میافزاید: دولت هم در مقابل دریافت مالیاتها، خدمات خاصی به مردم ارائه نمیدهد. هزینهکرد درآمدهای مالیاتی هم به طور شفاف به مردم گفته نشده است. به همین دلیل، وقتی در چنین فضایی زندگی میکنید و نسبتها و پایههای مالیاتی گسترش پیدا میکند، به تبع مردم میگویند ما داریم انواع مختلف مالیاتها را پرداخت میکنیم، ولی نمیدانیم این مالیات کجا هزینه میشود؛ ما که عایدی از این درآمد مالیاتی ندیدیم. یعنی نه دولت خدمات برجستهای در مقابل مالیاتها داده است و نه متوجه شدیم کجا هزینه میشود. دولت هم غیربهرهور است؛ یعنی هر چه پول میدهیم، در آنجا حیف و میل میشود.
شقاقی تصریح میکند: دولت باید به این موضوع آگاه باشد. نمیشود که یکطرفه نظام مالیاتی را سنگین کرد. هر اقدام دولت باید دوطرفه باشد. یعنی یک طرف، ابزارهای اقتصادی است و یک طرف، جلب رضایت یا آگاهسازی مردم است. این مسایل، یک نارضایتی در درون مردم ایجاد میکند و مدام این سوالها را خواهند پرسید.
این کارشناس اقتصادی میگوید: من دیدم در لایحه بودجه 1403، دولت به سمت مالیاتها میرود. من مخالف افزایش درآمدهای مالیاتی نیستم، ولی یک الزامات و مقدماتی وجود دارد؛ بیمحابا و بدون کارکارشناسی و توجیه و کسب رضایت مردم که نمیشود سراغ مالیاتها رفت. بر همین اساس است که واژگانی مثل داروغه ناتینگهام و امثال آن در فضای رسانه مطرح میشود.
شکاف حقوق و دستمزد با تورم عمیق شده است
این اقتصاددان در ادامه با بیان اینکه موضوع بعدی که بسیار نگرانکننده است، حقوق و دستمزد است، میگوید: از سال 97 وارد دوران تورمهای بالا شدیم و میانگین تورم بالای 40 درصد بوده است، اما رشد حقوق و دستمزد چه برای کارمندان و چه برای کارگران زیر 20 درصد بوده است.
شقاقی میافزاید: این موجب شده که در طول 6 سال گذشته، شکاف عمیقی بین حقوق و دستمزدها با تورم ایجاد شود؛ به خصوص در داراییهای سرمایهای که نرخ پایه بالا دارند، این شکاف، بسیار عمیق و دستنیافتنی شده است؛ مثل مسکن، خودرو و کالاهای بادوام.
وی با ذکر مثالی، تصریح میکند: افزایش 50 درصدی مسکن با افزایش 50 درصدی حقوق و دستمزد حل نمیشود. مسکن یک دارایی با نرخ پایه بالا است. برای مثال، نرخ پایه مسکن را در نظر بگیرید که یک میلیارد تومان است. یعنی اگر خانهای 50 متری را 5 سال پیش میخواستید خریداری کنید، یک میلیارد تومان میشد. این خانه وقتی رشد 50 درصد دارد، به این مفهوم است که یک میلیارد تومان، 1.5 میلیارد تومان شده است. این یعنی 500 میلیون تومان افزایش قیمت داشته است. حالا حقوق و دستمزد 10 میلیون تومان بود که اگر 50 درصد به آن اضافه کنید، 15 میلیون تومان میشود. یعنی 5 میلیون تومان در ماه حقوق اضافه میشود که در سال 60 میلیون تومان میشود.
این اقتصاددان ادامه میدهد: حالا این نکته وجود دارد که افزایش حقوق و دستمزد زیر 20 درصد بوده است؛ به غیر از یک استثنا که در یک دوره رشد 49 درصدی داشت که کارفرما هم راضی هم نبود، اما در مقابل، تورم بالای 40 درصد بوده است.
شقاقی یادآور میشود: من دیدم برای سال آینده، حقوق و دستمزد زیر 20 درصد رشد داشته، ولی برآوردهای تورمی عددهای بالای 40 درصد است. من نمیخواهم بگویم که دولت، رشد حقوق و دستمزدها را بالا ببرد، چون محل تامین این منابع وجود ندارد، ولی دولت باید از ابتدای دوره خود، بر کنترل تورم متمرکز میشد.
وی تصریح میکند: من بارها و بارها گفتم که اگر دولت نتواند تورم را کنترل کند، هیچ سیاست اقتصادی موفق نخواهد بود. دولت مسیر اشتباهی را رفت و خیلی روی تورم متمرکز نشد. فعلا دولت سیزدهم دو تورم بالای 40 درصد را به مردم تحمیل کرده است. سال آینده هم برآوردها نشان میدهد که تورم بالای 40 درصد خواهد بود. تورمهای بالای 40 درصد با رشد حقوق و دستمزد زیر 20 درصد نشان میدهد که مدام شکاف عمیق و عمیقتر میشود. این یعنی خطر حذف طبقه متوسط وجود دارد.
این کارشناس اقتصادی عنوان میکند: با این وضعیت تورمی که پیش میرود، یکی دو سال آینده طبقه متوسط کامل حذف خواهد شد. من بارها به دولت گفتهام که سیاستهای دیگر را رها کنید، مهمترین سیاست، تورم است. نتوانید تورم را کنترل کنید، نمیتوانید اقتصاد را اداره کنید، ولی متاسفانه این مساله جدی گرفته نشد.
شقاقی متذکر میشود: ما در این دولت دو تورم بیش از 40 درصد را به مردم تحمیل کردیم و سال آینده هم برآوردها، تورم بالا را نشان میدهد. این تورم هم از سال 97 شروع شده است. 6 سال پی در پی تورمهای بالای 40درصد را داشتیم که در 100 سال گذشته هیچ دورهای 6 سال پی در پی تورمهای بالا نداشتیم. این موجب شده که شکاف عمیقی بین حقوق و دستمزد و رفاه مردم با تورم بالا اتفاق بیفتد که برای سال آینده هم ادامه خواهد داشت.
وی هشدار میدهد: دولت بداند که اگر تورم یکی دو سال دیگر ادامه پیدا کند، موجب حذف کامل طبقه متوسط جامعه خواهد شد.
از جامعه فقیر چه مالیاتی میخواهید بگیرید؟
این کارشناس اقتصادی در ادامه تاکید میکند: این را هم در ذهن داشته باشید که در 5، 6 سال با تورمهای بالا، جامعه فقیر شده است. حالا من از دولت سوال میکنم که از جامعه فقیر چه مالیاتی میخواهید بگیرید؟ برای همین میگویند داروغه ناتینگهام.
شقاقی میگوید: مساله این است که وقتی جامعه فقیر میشود، از چه میخواهید مالیات بگیرید؟! در دنیا سهم عمده مالیات برای شرکتهای بزرگ است. برای مثال، در آمریکا شرکتهای بزرگی مثل اپل و ماکروسافت، درآمدها و ثروتهای نجومی دارند و متناسب با آن مالیات میدهند. اما در ایران در دوران اخیر، در دهه 90 و دهه جدید، مردم فقیر شدند و در عین حال، شرکتها بسیار کوچک و درآمدزاییها بسیار افت کرده است. سود شرکتها از بین رفته است و جامعه فقیر شده و اقتصاد کوچک شده است. شما از یک اقتصاد کوچک شده، چه مالیاتی میخواهید بگیرید.
وی عنوان میکند: ابتدای دهه 90 تولید ناخالص داخلی ایران حدود 600 میلیارد دلار بوده است، اما الان حدود 370 میلیارد دلار است. یعنی تقریبا اقتصاد ایران نصف شده است. خب اقتصادی که نحیف و جامعهای که فقیر شده، در بحث مالیات گرفتار شده است.
مرجع: خبر آنلاین